تحلیلی از بنده حقیر

بسم الله

در این روزهای بعد از انتخابات متاسفانه یا خوشبختانه یک سری آشوبهای خیابانی که توسط یک  سری افراد سودجو و قدرت طلب و ریاست دوست در سطح کلان شهرها به راه افتاده است را شاهد هستیم.
متاسفانه از این بابت که دل نائب امام زمان(عج) را با این حرکات به درد آورده و دشمنان نظام را خوشنود نموده اند. و خوشبختانه از این بابت که غده های سرطانی که چرکین شده و در حال دهان باز کردن بود تا فضای ایران اسلامی رامسموم کند را قبل از وقوع هر گونه حادثه ای بدترشناخته و جراحی می نمایم.
لذا از این بابت شاکر خداوند تبارک و تعالی هستیم که توانستیم این به اصطلاح سکان داران انقلاب را شناخته و با اعمال یک جراحی تخصصی از بدنه این نظام خارج کنیم.
این افراد و اطرافیانشان نفهمیدند چه خدمت بزرگی به این نظام مقدس نموده اند.اگر میلیاردها دلار خرج می کردیم نمی توانستیم تشخیص دهیم این غده سرطانی در کجای پیکر این نظام مقدس قرار گرفته ولی خودشان دست خود را رو کرده و به این طریق خدمت بزرگی به این نظام مقدس که حاصل مجاهدتهای صدها هزار شهید است را کرده اند.


چو ایران نباشد تن من مباد

بسم الله

                   فرزند ملت

با توجه به این که خیلی از دوستان برای اینجانب به وسیله ایمیل و یاهو مسنجر و تلفن و بعضا حضوری پیغام گذاشته اند که نظر بنده را در رابطه با انتخابات و کاندیدا
های محترم شرکت کننده در این دوره بدانند اینحانب اعلام می کنم در شرایط موجود و حساس که در کشور عزیزمان ایران به وجود آماده در این دوره انتخابات خیرالموجودترین فرد برای نوکری و خدمت به رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی که حاصل رشادتهای این مردم شریف است را دکتر محمود احمدی نژاد دانسته و رای خود را به نام ایشان به صندوق خواهم ریخت.
چو ایران نباشد تن من مباد


سبز

بسم الله

 آدما از جنس برگند .
گاهی سبزند ، گاهی پائیزن و زردند .
زمستون دیده نمیشن .
تابستون سایبون سبزند.
آدما خیلی قشنگن .
حیف که هر لحظه یه رنگند.


کیفیت شهادت حضرت زهرا (س)

بسم الله
1ـ به ام‏سلمه فرمود: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.(1)
2- در روایت دیگرى آمده که: حضرت به اسماء فرمود: آبى برایم آماده کن، بعد با آن غسل کرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جدیدم را به من بده، آنها را پوشیده و فرمود: بقیه حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اینجا بیرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات کنم.
اسماء مى‏گوید: از اتفاق بیرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنیدم، آهسته به طورى که مرا نبیند وارد شدم دیدم دست به سوى آسمان دراز کرده و مى‏گوید: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتیاقى که به دیدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گریه‏اش بر من و به حسین شهید و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم که پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى که بر من دارند، از مى‏خواهم که بر گناهکاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بیامرزى و به بهشت وارد کنى که تو بزرگوارترین سؤال شوندگان و مهربان‏ترین مهربانانى. (2)
3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابى ندادم بدان که من به سوى پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم.
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترین کسى که زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگ‏هاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مى‏بوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیه‏السلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.
حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مى‏زدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیه‏السلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.

پی نوشت :
---------------------
1 - بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» 77.
2 - وفاه فاطمة الزهراء/ 78.


وصیت های حضرت زهرا (س)

بسم الله

بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول‏اله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسول‏الله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور یا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الاخرة انت اولى بى من غیرى حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل وصل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقراء على ولدى السلام الى یوم القیامة.(1)
این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت مى‏دهد به یگانگى و یکتایى ذات باریتعالى و رسالت حضرت محمد رسول‏الله و گواهى مى‏دهد که بهشت حق است و آتش جهنم حق است و بدون شک قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها برمى‏انگیزد یا على من فاطمه دختر محمدم که خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هرکس بر من نزدیکترى مرا شبانه حنوط کن و شب غسل بده و شبانه کفنم کن و شب به خاک بسپار و کسى را از دفن من مطلع مکن. تو را به خدا مى‏سپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضى از روایات دارد که زهرا علیهاالسلام به على علیه‏السلام گفت: یابن عم دلم تمناى مرگ دارد ساعتى نخواهد گذشت جز آن که از تو مفارقت نمایم.
على علیه‏السلام فرمود: اى دختر رسول خدا وصیت کن به آنچه مى‏خواهى و هر چه در دل دارى بیان کن على علیه‏السلام نشست بالاى سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالى کرد جز فاطمه و على کسى نبود فاطمه عرض کرد: اى پسر عم هیچگاه در زندگى به شما دروغ نگفته‏ام و در زندگى زناشویى با تو راه خیانت نپیموده‏ام و لا خالفتک منذ عاشرتنى. و هرگز در معاشرت با تو از در مفارقت وارد نشده‏ام و پیوسته مطیع فرمان تو بوده‏ام. على علیه‏السلام فرمود:
پناه مى‏برم به خدا (اى دختر رسول خدا) تو بانوى راستگویى و داناتر و پرهیزگارتر و نیکوکارتر و گرامى‏تر از هرکسى، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناک بوده‏ام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتى است که از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است که هیچ چیز نمى‏تواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتى زار زار اشک ریختند (بعضى نوشته‏اند که چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاالسلام به على علیه‏السلام عرض کرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روى سینه من بگذار على علیه‏السلام خواهش آن بانو را عمل کرد آنگاه عرض کرد پسر عم از من راضى باش على علیه‏السلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خداى نیز از تو راضى باشد. عرض کرد نه على جان مى‏دانى من از چه چیزى از شما رضایت مى‏خواهم روزى که دشمن به صورت من سیلى زد و با خستگى و درد جسمانى و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در کنج حجره نشسته‏اى و مشغول جمع‏آورى قرآنى با تندى با شما سخن گفتم و به شما گفتم یابن ابیطالب اى پسر ابى‏طالب در کنج حجره نشسته‏اى و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفته‏اى دشمن به همسرت تعدى کرده...
غصه‏دار بودم و با تو پرخاش کردم اینک از تو رضایت مى‏خواهم از من راضى باش) مولاى متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانى فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضى باشند هرچه مى‏خواهى بگو که اجرا خواهم کرد. آن بانو در حالى که اشک مى‏ریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزاى خیر دهد وصیت من این است که دختر خواهر من امامه را تزویج کنى (امامه دختر زینب بنت رسول‏الله بود که مادرش در زمان پدر فوت کرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانى خواهد کرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنى در خانه داشته باشد.
از جمله وصایاى حضرت زهرا علیهاالسلام به همسرش این بود که گفت: شوهر عزیزم براى من تابوتى بساز که فرشتگان صورت آن را به من نشان داده‏اند و امام علیه‏السلام از وى خواست که وصف آن را برایش بیان کند تا طبق خواسته‏اش عمل نماید.
«مورخین نوشته‏اند که وصف تابوت در متن وصیت آن بانوى بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است که هیچکس به جنازه من حاضر نشود.
من از این مردم که به من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم.
اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان کسى بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا على مرا در تاریکى شب آنگاه که دیدگان مردم به خواب رفت به خاک بسپار تا از دفن من بى‏خبر باشند. (2)


پی نوشت:
---------------------
1 ـ بحار چاپ قدیم ج 10/ 61
2 ـ فاطمة الزهرا سیدة نساءالعالمین/ 435


   1   2   3      >