قفس
بسم الله
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد
پر و بال ما شکستند ، در قفس گشودند
چه رها ، چه بسته مرغی که پرش شکسته باشد
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
بسم الله
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
ما آمده بودیم که تا مرز رسیدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم
ما را بکش ومثله کن وخوب بسوزان
لایق که نبودیم در این جنگ بمیریم
یک جرأت پیدا شدن وشعر چکیدن
بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم
فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد
در غیرت ما نیست که از سنگ بمیریم
پای طلب وشوق رسیدن همه حرف است
بد خاطره ای نیست که گر سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم
هرگز نکنم شکوه و ناله نه گلایه
الحق که در این دایره خونرنگ بمیریم
سالروز حماسه 9 دی برشما ولایت مداران مبارک