جان ایران! چه شد که جانت را / جان ناقبلی گمان کردی

بسم الله

دیشب این طبع، بی‌قرار شما
خواست عرض ارادتی بکند
دست کم از دل شکسته‌تان
واژه‌هایم عیادتی بکند
چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!
چیست روباه در مصاف شیر؟!
چه نیازی به امر یا گفته؟!
تو فقط ابرویی به هم آور
می‌شود خواب دشمن آشفته
هست خاموشی‌ات پر از فریاد
در تو آرامشی است طوفانی
«الذی انزل السکینه» تو را
کرده سرشار از فراوانی
واژه‌ها از لبت تراویدند
پرصلابت، پرعاطفه، پرشور
آفریدند در دل مردم
عزت، آمادگی، حماسه، حضور
این حماسه همه ز یمن تو بود
گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب
در دل عاشقان خود ماندی
سهم دلدادگان تو سلوی
قسمتِ دشمنان تو سجیل
رهبری نیست در جهان جز تو
که ز امت چنین کند تجلیل
نسل سوم چو نسل اول هست
با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر
هان! «فصل لربک وانحر»
گرچه در باغ سینه‌ات داری
لطف‌ها، مهرها، محبت‌ها
گفتی اما نمی‌روی چو حسین
تا ابد زیر بار بدعت‌ها!
ناگهان در نماز جمعه شهر
عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لب‌ها
ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
جان ایران! چه شد که جانت را
جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان
اشک ما را چرا درآوردی؟!
جسم تو کامل است، ناقص نیست
می‌دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
                                   شعر از :حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی


تحلیلی از بنده حقیر

بسم الله

در این روزهای بعد از انتخابات متاسفانه یا خوشبختانه یک سری آشوبهای خیابانی که توسط یک  سری افراد سودجو و قدرت طلب و ریاست دوست در سطح کلان شهرها به راه افتاده است را شاهد هستیم.
متاسفانه از این بابت که دل نائب امام زمان(عج) را با این حرکات به درد آورده و دشمنان نظام را خوشنود نموده اند. و خوشبختانه از این بابت که غده های سرطانی که چرکین شده و در حال دهان باز کردن بود تا فضای ایران اسلامی رامسموم کند را قبل از وقوع هر گونه حادثه ای بدترشناخته و جراحی می نمایم.
لذا از این بابت شاکر خداوند تبارک و تعالی هستیم که توانستیم این به اصطلاح سکان داران انقلاب را شناخته و با اعمال یک جراحی تخصصی از بدنه این نظام خارج کنیم.
این افراد و اطرافیانشان نفهمیدند چه خدمت بزرگی به این نظام مقدس نموده اند.اگر میلیاردها دلار خرج می کردیم نمی توانستیم تشخیص دهیم این غده سرطانی در کجای پیکر این نظام مقدس قرار گرفته ولی خودشان دست خود را رو کرده و به این طریق خدمت بزرگی به این نظام مقدس که حاصل مجاهدتهای صدها هزار شهید است را کرده اند.


چو ایران نباشد تن من مباد

بسم الله

                   فرزند ملت

با توجه به این که خیلی از دوستان برای اینجانب به وسیله ایمیل و یاهو مسنجر و تلفن و بعضا حضوری پیغام گذاشته اند که نظر بنده را در رابطه با انتخابات و کاندیدا
های محترم شرکت کننده در این دوره بدانند اینحانب اعلام می کنم در شرایط موجود و حساس که در کشور عزیزمان ایران به وجود آماده در این دوره انتخابات خیرالموجودترین فرد برای نوکری و خدمت به رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی که حاصل رشادتهای این مردم شریف است را دکتر محمود احمدی نژاد دانسته و رای خود را به نام ایشان به صندوق خواهم ریخت.
چو ایران نباشد تن من مباد


سبز

بسم الله

 آدما از جنس برگند .
گاهی سبزند ، گاهی پائیزن و زردند .
زمستون دیده نمیشن .
تابستون سایبون سبزند.
آدما خیلی قشنگن .
حیف که هر لحظه یه رنگند.


کیفیت شهادت حضرت زهرا (س)

بسم الله
1ـ به ام‏سلمه فرمود: برایم آبى آماده کن تا بدان غسل کنم، ام‏سلمه آب را آورد، غسل کرد و جامه پاکى پوشید، دستور داد بسترش را در وسط اتاق بگستراند،به طرف راستش رو به قبله خوابید و دست راستش را زیر صورتش گذاشت.(1)
2- در روایت دیگرى آمده که: حضرت به اسماء فرمود: آبى برایم آماده کن، بعد با آن غسل کرده و سپس فرمود: جامه‏هاى جدیدم را به من بده، آنها را پوشیده و فرمود: بقیه حنوط پدرم را از فلان جا برایم بیاور و زیر سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اینجا بیرون برو، مى‏خواهم با پروردگارم مناجات کنم.
اسماء مى‏گوید: از اتفاق بیرون شدم و صداى مناجات آن حضرت را مى‏شنیدم، آهسته به طورى که مرا نبیند وارد شدم دیدم دست به سوى آسمان دراز کرده و مى‏گوید: پروردگارا به حق محمد مصطفى و اشتیاقى که به دیدار من داشت، و به شوهرم على مرتضى و اندوهش بر من و به حسن مجتبى و گریه‏اش بر من و به حسین شهید و پژمردگى و حسرتش بر من و به دخترانم که پاره تن فاطمه مى‏باشند و غم و اندوهى که بر من دارند، از مى‏خواهم که بر گناهکاران امت محمد ترحم فرمائى و آنان را بیامرزى و به بهشت وارد کنى که تو بزرگوارترین سؤال شوندگان و مهربان‏ترین مهربانانى. (2)
3- و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابى ندادم بدان که من به سوى پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم.
اسماء لحظه‏اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامى‏ترین کسى که زنان حمل او را عهده‏دار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگ‏هاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مى‏بوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیه‏السلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.
حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مى‏بوسید و مى‏گفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیه‏السلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مى‏زدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیه‏السلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مى‏شدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.

پی نوشت :
---------------------
1 - بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» 77.
2 - وفاه فاطمة الزهراء/ 78.


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >