بسم الله
کوچک که بودی برای داشتن بهترین اسباب بازی های دنیا دعا می کردی.برای خانه ای پر از خوراکی ،برای کمی بیشتر تاپ سواری ...یادت هست؟ بزرگ تر که شدی آرزو برایت قبول شدن امتحان و دانشگاه رفتن،کار و در آمد بود.به یاد داری؟ امروز هم... نمی دانم.نمی دانم دنیای آرزوهایت امروز تا کجا فکر می کند و دلداده کدام آیین است،نمی دانم حواس دلت امروز زمام دار چه کسانی است ..تا کجا تقوا دارد و چقدر مهربان است....اما لیلةالرغائب را مراقب آرزوهایت باش...
راه آسمان، خدا، اجابت، بخشش شاید در نظرت سخت بیاید.طولانی. دست نیافتنی. اما امشب که عاشق شوی پیاده هم می شود تمام آن مسیر طولانی را ساده به پایان رساند بی هیچ سخنی از رنج و کم طاقتی بندگان. می شود کوله بار دنیا را هر قدر هم سنگین از شانه هایت پایین بکشی تا دل کوچکت را به بی کران آسمان گره بزنی، برای ثانیه ای خدا...
امشب از هر کجای این دنیای بزرگ که در بزنی، صاحبخانه برای استقبال می آید.با طبقی از آرزوهایی که می خواهی...امشب ..لیلة الرغائب ...مراقب آرزوهایت باش...
امشب چه سیاه باشی و چه سپید،هر چه قدر که نا امید،هر چه که بخواهی از خدا ،امیدوار باش به اجابت...
امشب اعانت جستن به فضل و کرمش برای آنکه امید دارد،مباح است...
امشب تمام فرشته ها از ثلث شب که بگذرد در میان کعبه به خدا برای بخشش بندگان روزه دار رجب دعا می کنند...
لیلة الرغائب تو مختاری برای انتخاب آنچه می خواهی،برای داشتن گوشه ای از تقدیری که آرزویش داری، برای آنچه می خواهی باشی...
گریزی به اعمال این شب و نیم نگاهی به دعا ها و معانی درد دلت با خدا می ارزد به تجربه حس گوش دادن کسی به تمام آنچه می خواهی ،بیشتر از همیشه و هر روز...می ارزد به یک دل سیر دعا...به لذت گفتن یک طومار آرزو...
امشب می شود خیلی چیزها از خدا خواست. دنیا و آخرت را، ثروت و تملک را ،بندگی،قدرت،گذشت،آرامش و ... خودخودخود خدا را...
ماه عاشقانه زیستن، را دریابیم!
ماه رجب، زندگی و تولـدی دوباره را بـه عاشقان نوید می دهد. رجب فصل جدیدی در کتاب زندگی می گشاید که از عطر دل انگیز نیایش سرشار است، آنان که در وادی مراقبه و شهود در محضر خدای متعال گام برمی دارند به خوبی قدر چنین ایامی را دانسته و بسیار سخت تر، هوشیارتر و جدی تر از دنیا طلبان در پی بهره گیری از این فرصت ارزشمند هستند .
گر چه تمام ماه رجب، نزد خداوند و اولیاء الهی عزیز و ارجمند است اما برخى از اوقات آن، فضیلت ویژه اى دارد مثلا اولین شب جمعه ماه رجب، داراى امتیازى بزرگ است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) مى فرماید: از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید، فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» مى نامند. چرا که وقتى یک سوم از شب گذشت، هیچ فرشته اى نیست مگر اینکه در کنار کعبه مشرفه آید آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان کند و فرماید: فرشتگانم! هر چه خواهید از من بخواهید. فرشتگان گویند: بارالها حاجت و خواسته ما آن است که روزه داران ماه رجب را بیامرزى، خداوند متعال فرماید: آمرزیدم. اگر هیچ حادثه اى در ماه رجب رخ نمى داد، باز هم رجب ارزش خاص و ویژگى استثنائى خود را داشت، اما حوادثى در آن از جمله لیلة الرغائب موجب شرافت و کرامت مضاعف این ماه شده است.
لیلة الرغائب چه شبی است؟
در فرهنگ قرآنی اسلامی، برای برخی از زمان ها و مکان ها اقتدار و خصوصیات ویژه ای گفته شده است. از این رو برخی از سرزمین ها چون بیت المقدس و مکه جایگاه قداست معنوی خاصی دارند و اعمال در آن مکانها از پاداش و ارزش ویژه ای برخوردار می باشد. برخی از زمان ها نیز چون سحرگاهان و فجر و لیله القدر از چنین ویژگی های خاص بهره مند هستند و خداوند در آیات و حتی سوره هایی به ارزش و جایگاه ویژه آنها اشاره کرده است و درباره شب قدر آن را برابر با هزار ماه که به اندازه عمر آدمی است دانسته است.
این ویژگی را می توان درباره برخی از ماهها چون ماه رمضان و یا ماه رجب برشمرد که از ویژگی های انحصاری برخوردار می باشند. از جمله ویژگی های انحصاری ماه رجب، لیله الرغائب است.
کلمه «رغائب» جمع «رغیبه» به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان می باشد. بنابراین معنای اول «لیله الرغائب» یعنی شبی که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن فراوان است و بندگان خوب و شایسته خداوند دراین شب تمایل زیادی به رفتن به درخانه خداوند و ارتباط و انس با معبود خویش دارند.
بنابر معنای دوم، «لیله الرغائب» یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند فراوان است و بندگان مخلص خداوند با روآوردن به بارگاه قدس ربوبی و خاکساری در برابر عظمت حق شایسته دریافت انعام و عطا و بخشش بی کرانه حق می گردند.
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند ،شبى است بسیار مهم و هم? اساتید تأکید داشتند بر این که شاگردانشان اعمال شب لیلة الرغائب را بجا بیاورند.
اعمال شب جمعه اوّل ماه رجب ( لیلة الرغائب)
از جمله اعمال این شب نمازی است که اگر شخص آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد.
این شخص با روی گشاده و درخشان و زبانی شیوا و فصیح به او می گوید: ای حبیب و دوست من! بشارت باد تو را که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میت می پرسد: تو کیستی؟ بخدا سوگند که من چهره ای بهتر از روی تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیده ام.
آن شخص می گوید: من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم ومونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور رستاخیز دمیده می شود من درعرصه قیامت، سایه بر سر تو خواهم افکند. پس خوشحال باش که هرگز خیر از تو معدوم نخواهدشد.
در روایت داریم که اگر که شخصى ماه رجب بر او داخل بشود و پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه بگیرد؛ پنجشنبهاى که شب جمعه آن، اوّلین شب جمعه ماه رجب است و در شب جمعه، بین نماز مغرب و عشاء، دوازده رکعت نماز دارد؛ شش تا دو رکعت، مثل نماز صبح در هر رکعتى بعد از سوره حمد، سه مرتبه سوره إنا أنزلناه و دوازده مرتبه سوره (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) و بعد از تمام شدن این دوازده رکعت (تفصیلش را در همین مفاتیح نوشته، رفقا مىتوانند نگاه کنند) هفتاد مرتبه: أللهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ النَّبّىِ الامّىِّ وَ عَلى آلِه، بعد سر به سجده مىگذارند، هفتاد مرتبه: سُبوحٌ قُدوّس رَبُّ المَلائکة وَ الرّوح، دوباره سر بر مىدارد، هفتاد مرتبه: رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَز عَمّا تَعلَم إنَّکَ أنْتَ العَلىُّ الأعَظَم، دوباره سر به سجده مىگذارد و هفتاد مرتبه: سُبوحٌ قُدّوس رَبُّ المَلائِکَة وَ الرّوح و داریم که خداوند تمام گناهان او را مىآمرزد و هر حاجتى را که بخواهد، خداوند به او عطا مىکند. زمان انجام این اعمال بین نماز مغرب و عشاء است (در مفاتیح هم موجود می باشد .)
امید آن است که در پایان این نماز با فضیلت، محتاجان به دعا را فراموش نکنید و بنده حقیر را نیز از دعای خیر خود محروم ننمایید.
بسم الله
حلول ماه مبارک رجب و میلاد امام محمد باقر (ع) و سوم خرداد روز مقاومت و سالروز آزاد سازی خرمشهر را تبریک عرض می نمایم.
بسم الله
این الرجبیون!؟
در ماه رجب فرشته ای تا صبح اینگونه ندا میدهد: خوشا به حال رجبیّون، خوشا به حال آنان که والایی ماه رجب را دریافتهاند، خوشا به حال آنان که از برکت ماه رجب نصیبی اندوختهاند.
ادامه مطلب...
بسم الله
مرحوم شیخ طوسى و برخى دیگر از بزرگان آوردهاند:
شخصى به نام ابوالحسن، محمّد بن احمد به نقل از عمویش حکایت نماید:
روزى از روزها به قصد دیدار و ملاقات حضرت ابوالحسن،امام هادى علیه السلام حرکت کردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم: خلیفه،سهمیّه و جیره مرا به اتّهام این که از اطرافیان و دوستان شمامى باشنم، قطع کردهاند.پس چنانچه ممکن باشد، از او بخواهید که سهمیّه مرابرگرداند، قبول میکند؛ و همانند گذشته کمکهای خود را نسبت به من پرداخت مینماید.
حضرت در جواب فرمود: انشاءاللّه درست خواهد شد.
پس به منزل خود بازگشتم و چون شب فرا رسید، شخصى درب منزل آمد و دقّ الباب کرد، وقتى درب منزل را گشودم، دیدم که فتح بن خاقان ماءمور متوکّل ایستاده است، هنگامى که چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه میکنی؟زود باش، که خلیفه تو را احضار کرده است، پس به همراه اوراهى دربار متوکّل شدیم و چون بر او وارد شدیم دیدم نشسته است و منتظر من میباشد.پس همین که چشمش به من افتاد، اظهار داشت: اى ابوموسى!ما همیشه به یاد تو هستیم؛ لیکن تو ما را فراموش کرده اى، اکنون بگو که ازما چه طلب دارى؟
گفتم: کمکهای گوناگونى که تاکنون بر من میشده است، آنهارا قطع نمودهاند؛ پس دستور داد که کمکها و سهمیّه من همانند سابق و بلکه چند برابر افزایش و پرداخت شود.
سپس از نزد خلیفه خداحافظى کرده و بیرون آمدیم؛ و به فتح بن خاقان گفتم: آیا علىّ بن محمّد هادى علیهالسلام امروز اینجا آمده است؟
اظهار داشت: خیر.
گفتم: آیا نامه اى براى خلیفه نوشته است؟
پس جواب داد: خیر.
بعد از آن، راهى منزل خویش گشتم و فتح بن خاقان نیز به دنبال من آمد و گفت: شکّى ندارم که تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى علیه السلام تقاضا کرده اى که برایت دعا نماید و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم که از او تقاضا کنى تا براى من نیز دعا نماید.
هنگامى که به محضر مبارک امام هادى علیه السلام وارد شدم و سلام کردم، فرمود: اى ابوموسى! آیا مشکلت برطرف شد و خوشحال گردیدى؟
عرضه داشتم: بلى، یاابن رسول اللّه! اى سرورم! به برکت دعاى شما راضى و قانع شدم.
سپس حضرت نیز مرا مخاطب قرار داد و فرمود: خداوند متعال نسبت به ما اهل بیت - عصمت و طهارت - آگاه است که ما در مشکلات به غیر از او رجوع نمیکنیم، همچنین در ناملایمات وگرفتاریها فقط به او توکّل و تکیه مینماییم، بنابر این هرگاه تقاضا و خواستهاى داشته باشیم خداوند متعال از روى لطف و تفضّل مستجاب مینماید. بعد از آن، به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به من التماس دعا گفت، که از شما تقاضا کنم تا برایش دعا نمائی.
امام علیهالسلام فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستى مینماید ولى در واقع از ما بیگانه است، ما براى کسى دعا میکنیم که خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله داشته؛ و نیز اعتراف به حقوق ما اهل بیت رسالت داشته باشد. سپس حضرت افزود: من براى تو دعا کردم و خداوند متعال آنرا مستجاب گرداند.
در پایان از آن حضرت، تقاضا کردم و عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! چنانچه ممکن باشد، دعائى را به من تعلیم نما که هرگاه بخوانم، دعایم مستجاب شود؟
پس حضرت فرمود: این دعائى را که به تو تعلیم میدهم، من خود زیاد میخوانم و از خداوند متعال خواستهام، که هرکس آن را بخواند ناامیدنگردد:
*یا عُدَّتى عِندالعُدَد وَ یَا رَجَائِى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ یَا کهفى وَ السَّنَدُ وَ یَا وَاحِدُ وَ یَا أَحَدُ وَ یَا قُلْهُوَ اللَّهُ أَحَدُ أَسْئَلَکَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْخَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَداً انَّ تُصَلَّىعَلَیْهِمْ وَ انَّ تَفْعَلْ بِى (کَذَا وَ کَذَا) .*
ترجمه دعا:
«اى ذخیره من بهنگام شمارش ذخیره ها و اى امید من و تکیه گاهم و اى پناهگاه و ملجاءام اى یکى و اى یکتا و اى قل هو الله احد خدایا ازتو مى خواهم به حق کسانى که خلقشان کردى واحدى از خلقت همسان ایشان نیست اینکه برایشان درود فرستى و براى من فلان حاجت را برآورى»
-----------------------
منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام هادى علیه السلام
مؤلّف: عبداللّه صالحى به نقل از:أمالى شیخ طوسى: ج 1،ص 291، مدینة المعاجز: ج 7، ص 436، ح 2437، بحارالا نوار: ج 50، ص 127، ح 5.
بسم الله
مادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود.ا
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.
یک روز اون اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره.
خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟
به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم و فورا از اونجا دور شدم.
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت، هووو، مامان تو فقط یک چشم داره!
فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم.
کاش زمین دهن وا میکرد و منو ، کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد.
روز بعد بهش گفتم، اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟!!!
اون هیچ جوابی نداد....
حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم، چون خیلی عصبانی بودم.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت.
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم.
اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی.
از زندگی، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم.
تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من.
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه هاشو.
وقتی ایستاده بود دم در، بچه ها به اون خندیدن.
و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا اونم بی خبر.
سرش داد زدم، چطور جرات کردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟!
گم شو از اینجا! همین حالا.
اون به آرامی جواب داد، اوه خیلی معذرت میخوام.
مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم، و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد.
یک روز، یک دعوت نامه اومد در خونه من در سنگاپور.
برای شرکت در جشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه.
ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم.
بعد از مراسم، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون البته فقط از روی کنجکاوی.
همسایه ها گفتن که اون مرده.
ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم.
اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن.
ای عزیزترین پسر من، من همیشه به فکر تو بوده ام.
منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم.
خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میای اینجا.
ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تو رو ببینم.
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم.
آخه میدونی ... وقتی تو خیلی کوچیک بودی، تو یه تصادف، یک چشمت رو از دست دادی.
به عنوان یک مادر، نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم.
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو.
برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه.
با همه عشق و علاقه من به تو.
مادرت
---------------------------------
میلاد ریحانه رسول الله حضرت فاطمه زهرا و روز مادر مبارک .
دست بوس تمام مادرهای دنیا هم هستم و خاک پایشان را طوطیایی چشمانم می نمایم.