• وبلاگ : خط سوم
  • يادداشت : گفتگو با شيطان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    ممنون كه به جا كفشي سر زديد !‏اگه اجازه بديد يه جا كفشي اختصاصي براتون درست كنم !‏

    در ضمن ، ما هم شما رو دوست داريم ( به همون دليلي كه شما گفتين :دي )

    فعلا

    يا حق

    سلام....

    ميگفت : به شيطان گفتم : لعنت بر تو!
    لبخند زد . پرسيدم : چرا ميخندي ؟
    پاسخ داد : از حماقت تو خنده ام ميگيرد .
    پرسيدم : مگر چه کرده ام ؟
    گفت: مرا لعنت ميکني در حالي که هيچ بدي در حق تو نکرده ام .
    با تعجب پرسيدم : پس چرا زمين ميخورم ؟
    جواب داد : نفس تو مانند اسبي است که آن را رام نکرده اي . نفس تو هنوز وحشي است ؛ تو را زمين ميزند.
    پرسيدم : پس تو چه کاره اي ؟
    پاسخ داد : هر وقت سواري آموختي ؛براي رم دادن اسب تو خواهم آمد ؛ فعلا برو

    ما در خدمتيم....