باز و از سينه دلم با دل خون پاي برهنه زده بيرون/
به گمانم شده مجنون
به کجا مي بردم اين که چنين بال کشيدست و پريده است ورهيدست..
چه جانکاه کشيد از دل خود آه ..
دلم سوخت براي دلم و.................