• وبلاگ : خط سوم
  • يادداشت : پاهايت را جمع كن تا من هم بنشينم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    كوه پرسيد ز رود،

    زير اين سقف كبود

    راز ماندن در چيست؟ گفت: در رفتنِ من

    كوه پرسيد: و من؟ گفت:در ماندنِ تو

    بلبلي گفت: و من؟

    خنده اي كرد و گفت: در غزلخواني تو

    آه از آن آبادي

    كه در آن كوه رَوَد،

    رود،مرداب شود،

    و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد،

    و نخواند ديگر،

    من و تو، بلبل و كوه و روديم

    راز ماندن جز،

    در خواندنِ من، ماندنِ تو، رفتنِ يارانِ سفر كرده ي مان نيست، بدان!

    ابولفضل سپهر

    خاطره خيلي قشنگي بود.

    موفق باشيد./ التماس دعا