اين متن انقدر تنم رو لرزوند که وقتي اخرش خوندم که دستنوشته ي يه شهيده اصلا تعجب نکردم. من که خيلي يادم نيست و لي پدر و مادرم از اين صحنه ها زياد تو کوچه پس کوچه هاي شهرمون به چشم ديدن...

خيلي ممنونم بابت اين انتخاب زيباتون

واقعاً مطلب آدم و بفكر فرو ميبره

من با اين جملش خيلي حال كردم

"صفايي ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشيدن ،پرستو شدن"

من در زمان خدمتم تو ارتش (لشكر77-سال 85) خيلي از داستانهاي سوسنگرد و اتفاقات اون زمان رو شنيدم و آشنا شدم

مثلاً همين كه اشاره بهش كرديد (زنده بگور كردن)

يكي از كادريهاي ما كه سرباز اونزمان بود همه ي اين اتفاقات رو بچشم ديده بود و تا حدودي شو برامون تعريف ميكرد

البته خيلي داستانهاي اونزمان رو با بغض و گريه و بعضي هاشونم اصلاً نميتونست برامون تعريف كنه

خدا حفظش كنه خيلي دوسش دارم ، از چندين ناحيه هم تركش خورده بود ، موشك انداز تاو بوده و چندين چرخبال دشمن هم سرنگون كرده

اميدوارم هرجا هست سالم و سلامت باشه

خوب داشتيم در مورد متنتون نظر ميداديم

خيلي خوب و تكان دهنده بود

فقط يك اشكال كوچيكي داشت

اونم اين كه متن رو كپي كرده بوديد و ارقام اين جمله سواليتون درج نشد

چگونه سر ??? دانشجوي مبارز و مظلوم زير شني هاي تانک له مي شود

اميدوارم در همه مراحل موفق باشيد

...

نه ان دخترك دانشجو مقصز است و نه نه ان برادر دانشجو

وقتي در دانشگاه ما بحث بر روي چيزي مثل دموكراسي يا اين چرنديات از نان شب واجب تر است ديگر جايي براي شهيد و شهادت نميماند. ديگر كسي نميداند آرمان انقلاب چيست و اصلا مگر ميداند انقلاب چيست؟

الهي به غلامي شهدا قرارمان ده!

سلام

نمي دونم چي بگم.... فقط ... خوش به سعادتش

ما را چه ميشود؟!

يادت هست ؟ خط سوم قبلي ظاهراً توي پارسي بلاگ بود؟

عجب بنر زيبا و با كلاسي داشت . دسسسسسسست طراحش درد نكنه

سلام

روحش شاد باشه اين شهيد بزرگوار

در ان زمان بايد به گونه اي معادله را پر كرد و الان چگونه؟

حاج امير فونتت خيلي ريزه
من که از خوندنش منصرف شدم!
درشت کردي خبرم کن بيام بخونم
ممنون مي شم
مويد باشيد