بسم الله
در کتاب «سوگنامه ی آل محمّد» به نقل از کتاب «معالی السبطین» آمده است که:
در زمان علامه ی بحرالعلوم گوشه هایی از مرقد مطهّر حضرت باالفضل العبّاس (علیه السلام) ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازی پیدا کرد. این جریان را به علامه ی بحرالعلوم خبر دادند و بنا شد که وی با معماری در روز معیّنی برای دیدار قبر مقدّس و تعیین مقدار تعمیر بر سر مرقد مطهّر بروند.
آن روز فرا رسید و آن دو با هم وارد سرداب گردیدند و از نزدیک بنای قبر را دیدند، در این بین معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسید: آقا اجازه می فرمایی سؤالی کنم؟
علامه فرمود: بپرس. معمار گفت: ما تا کنون خوانده و شنیده بودیم که حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) قامتی بلند داشته اند، به طوری که هر گاه سوار بر اسب می شدند زانوان ایشان برابر گوشهای اسب می رسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بیشتری داشته باشد، ولی من می بینم صورت قبر کوچک است، آیا شنیده های من دروغ است، یا کوچکی قبر علّت دارد؟
علامه به جای پاسخ، سر به دیوار نهاد و به شدّت شروع به گریستن کرد. گریه ی طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد:
آقای من، چرا منقلب و گریان شدی، مگر من چه گفتم؟
علامه فرمود: شنیده های تو درست است و همان گونه که گفتی حضرت عبّاس (علیه السلام) قامتی بلند و رشید داشته است، ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضرت عبّاس (علیه السلام) انداخت، زیرا به قدری شمشیر و تیر و نیزه بر وی وارد شد که بدنش را قطعه قطعه نمود و آن قامت بلند به قطعاتی کوچک تبدیل یافت.
آیا توانتظار داری بدن قمر بنی هاشم (علیه السلام) که قطعات آن توسط امام سجّاد زین العابدین علی بن الحسین (علیه السلام) جمع آوری و دفن شده، قبری بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!
هر یک از شهیدان، هنگامی که هدف تیر قرار می گرفتند، با دستهای خود تیر را از بدن بیرون می آوردند یا ممکن بود بیرون آورند، ولی آن کس که دستهایش را قطع کرده اند و در برابر چهار هزار تیر انداز قرار گرفته چه حالی خواهد داشت؟!
هر سوارکاری وقتی می خواهد از اسب پیاده شود، یک دست خود را بر روی بلندی زین، و دست دیگرش را بر دهانه ی اسب می گذارد تا پیاده گردد، امّا کسی که دست ندارد چونه پیاده می شود؟!
و نیز هر سوارکاری که از پشت اسب بر زمین می افتد، در هنگام سقوط، دستهایش را جلوتر بر زمین می نهد که بدنش آسیب نبیند، ولی آن کسی که دست ندارد چه حالتی خواهد داشت؟!
کسی که قامتی بلند دارد و بدنش مثل خارپشت پر از تیر شده است، هنگامی که از پشت اسب بر زمین می افتد تیرها بر بدنش فرو می روند.
ای قمر بنی هاشم، هنگامی که تو از پشت اسب بر زمین افتادی، تیرها که بر سینه و پهلو و سایر اعضای تو نشسته بودند در اعماق بدن نازنین تو فرو رفتند و أمعاء و احشای تو را پاره پاره ساختند، آه آه… .