قیصر را چه شد؟

بسم الله

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بال های استعاری

لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری

آفتاب زرد وغمگین، پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین، آسمان های اجاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه باز حوادث
درستون تسلیت ها، نامی از مایادگاری

 

مرحوم قیصر امین پور