تا میتونی شوخی کن حتی توی اتوبوس!!

بسم الله

شوخی یکی از نشانه‌ها و روشهای خوش اخلاقی است. اما باید دانست که حد و مرزی دارد که اگر از آن بگذرد نه تنها خوش اخلاقی نبوده بلکه یکی از بدترین و خطرناکترین خصلتها خواهد بود. شوخی خوب آن است که موجب شادی دیگران شود اما نه به هر قیمتی. آیا شما حاضرید به خاطر این که من بخندم  و خوشحال شوم سرتان را بکوبید به دیوار؟ اگر حاضر نیستید، پس مواظب شوخیهایتان باشید. و با کوبیدن دیگران مرا نخندانید که بالاخره دامنتان را خواهد گرفت.
چقدر بد است که ماها برای خنداندن دیگران، یکی دیگر را می‌رنجانیم یا مسخره‌اش می‌کنیم و ... و چه ارزان خودمان را می‌فروشیم.
پیامبر مهرمان -که درود و خدا برو و خاندانش باد- فرمود: اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً «من شوخی می‌کنم، ولی جز سخن حق نمی‌گویم».
امام صادق علیه‏السلام نیز شوخی زیاد را با رعایت آدابش با همسفران، و پوشاندان رازها [و نقاط ضعفی که از دوستانش در سفر دیده است] را پس از جدایی از آنان، از آداب سفر برشمرده است.
چنانکه پیداست وظیفه‌ی انسان هم شوخی کردن است و هم عیب پوشی. نه اینکه با عیوب دیگران شوخی کرد.
یونس شیبانی می‌گوید: حضرت صادق علیه السلام از من پرسید: مزاح تو با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم: بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباش، چرا کـه مـزاح کردن از حسن خلق است و تو می‌توانی به وسیله آن دیگران را شادمان کنی. پیامبر خدا نیز با افراد شوخی می‌کرد و منظورش ‍ شاد کردن آنان بود».
معمر بن خلاد هم گفته: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم: گاهی در میان جمع، سخنی به میان می‌آید که همه شوخی می‌کنند. و می‌خندند.‌ ایرادی ندارد؟ حضرت فرمود: مانعی نیست، اگر نباشد، ـ و من یقین کردم منظور آن حضرت آن است که فحش و ناسزایی در میان نباشد ـ سپس فرمود: مردی از اعراب بادیه‌نشین نزد رسول خدا می‌آمد و برای آن حضرت هدیه می‌آورد و همان‌جا می‌گفت: پول هدیه‌ی مرا مرحمت کن! و رسول خدا از این سخن می‌خندید. و هرگاه غمگین می‌شد می‌فرمود: اعرابی چه می‌کند؟ کاش نزد ما می‌آمد [و با سخنانش ما را می‌خنداند].
خوب به این نکته فکر کنیم که چه کسی از خانواده‌مان لایقتر، که ما خندیدن را نثار آنان کنیم ؟
دوستان من، بیایید ما هم مثل یونس حرف امام رضا گوش کنیم و این رفتار پسندیده را به تمام زندگیمان تسری دهیم. در خانه، محل کار و تحصیل، توی اتوبوس، با مغازه‌دار و ... .
و بیایید خوب به این نکته فکر کنیم که چه کسی از خانواده‌مان لایق تر که ما خندیدن را نثار آنان کنیم ؟
و در پایان بیایید با هم قراری بگذاریم. فرقی نمی‌کند که چه‌کاره‌ایم و چند ساله، فرقی نمی‌کند زنیم یا مرد، هر که هستیم باشیم، اما از امروز قبل از آنکه خانواده‌ی خود را ببینیم ، حتما یک شوخی یا جوک دست و پا کنیم تا وقتی به هم رسیدیم، با آن، پذیرایی‌شان کنیم و کامشان را شیرین.
 من از همین الان شروع می‌کنم و اولین مهمان من شما هستید، بفرمایید:
روزی پیامبر نازنین اسلام به پیرزنی برخورد و به او گفت: هرگز پیرزن بهشت نمی‏رود!
پیرزن از شنیدن این حرف غمگین شد. بلال از راه رسید و با مشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل کرد. حضرت به بلال‏فرمود: سیاه پوستان هم به بهشت نمی‏روند. بلال نیز مانند پیر زن اندوهگین گشت. در هین گیر و دار عباس، عموی پیامبر هم را رسید و پس از فهمیدن ماجرا آن را برای پیامبر بازگفت. پیامبر فرمود: پیرمردها  هم به بهشت گام نمی‌نهند.
بعد، رسول خدا [حتما درحالیکه لبخندی به لب داشت] گفت: خداوند اینان را با بهترین شکل ظاهری و در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت می‏سازد. پیرها جوان و سیاه‌ها، سفید و نورانی به بهشت می‌روند.