بسم الله
شوخی یکی از نشانهها و روشهای خوش اخلاقی است. اما باید دانست که حد و مرزی دارد که اگر از آن بگذرد نه تنها خوش اخلاقی نبوده بلکه یکی از بدترین و خطرناکترین خصلتها خواهد بود. شوخی خوب آن است که موجب شادی دیگران شود اما نه به هر قیمتی. آیا شما حاضرید به خاطر این که من بخندم و خوشحال شوم سرتان را بکوبید به دیوار؟ اگر حاضر نیستید، پس مواظب شوخیهایتان باشید. و با کوبیدن دیگران مرا نخندانید که بالاخره دامنتان را خواهد گرفت.
چقدر بد است که ماها برای خنداندن دیگران، یکی دیگر را میرنجانیم یا مسخرهاش میکنیم و ... و چه ارزان خودمان را میفروشیم.
پیامبر مهرمان -که درود و خدا برو و خاندانش باد- فرمود: اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً «من شوخی میکنم، ولی جز سخن حق نمیگویم».
امام صادق علیهالسلام نیز شوخی زیاد را با رعایت آدابش با همسفران، و پوشاندان رازها [و نقاط ضعفی که از دوستانش در سفر دیده است] را پس از جدایی از آنان، از آداب سفر برشمرده است.
چنانکه پیداست وظیفهی انسان هم شوخی کردن است و هم عیب پوشی. نه اینکه با عیوب دیگران شوخی کرد.
یونس شیبانی میگوید: حضرت صادق علیه السلام از من پرسید: مزاح تو با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم: بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباش، چرا کـه مـزاح کردن از حسن خلق است و تو میتوانی به وسیله آن دیگران را شادمان کنی. پیامبر خدا نیز با افراد شوخی میکرد و منظورش شاد کردن آنان بود».
معمر بن خلاد هم گفته: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم: گاهی در میان جمع، سخنی به میان میآید که همه شوخی میکنند. و میخندند. ایرادی ندارد؟ حضرت فرمود: مانعی نیست، اگر نباشد، ـ و من یقین کردم منظور آن حضرت آن است که فحش و ناسزایی در میان نباشد ـ سپس فرمود: مردی از اعراب بادیهنشین نزد رسول خدا میآمد و برای آن حضرت هدیه میآورد و همانجا میگفت: پول هدیهی مرا مرحمت کن! و رسول خدا از این سخن میخندید. و هرگاه غمگین میشد میفرمود: اعرابی چه میکند؟ کاش نزد ما میآمد [و با سخنانش ما را میخنداند].
خوب به این نکته فکر کنیم که چه کسی از خانوادهمان لایقتر، که ما خندیدن را نثار آنان کنیم ؟
دوستان من، بیایید ما هم مثل یونس حرف امام رضا گوش کنیم و این رفتار پسندیده را به تمام زندگیمان تسری دهیم. در خانه، محل کار و تحصیل، توی اتوبوس، با مغازهدار و ... .
و بیایید خوب به این نکته فکر کنیم که چه کسی از خانوادهمان لایق تر که ما خندیدن را نثار آنان کنیم ؟
و در پایان بیایید با هم قراری بگذاریم. فرقی نمیکند که چهکارهایم و چند ساله، فرقی نمیکند زنیم یا مرد، هر که هستیم باشیم، اما از امروز قبل از آنکه خانوادهی خود را ببینیم ، حتما یک شوخی یا جوک دست و پا کنیم تا وقتی به هم رسیدیم، با آن، پذیراییشان کنیم و کامشان را شیرین.
من از همین الان شروع میکنم و اولین مهمان من شما هستید، بفرمایید:
روزی پیامبر نازنین اسلام به پیرزنی برخورد و به او گفت: هرگز پیرزن بهشت نمیرود!
پیرزن از شنیدن این حرف غمگین شد. بلال از راه رسید و با مشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل کرد. حضرت به بلالفرمود: سیاه پوستان هم به بهشت نمیروند. بلال نیز مانند پیر زن اندوهگین گشت. در هین گیر و دار عباس، عموی پیامبر هم را رسید و پس از فهمیدن ماجرا آن را برای پیامبر بازگفت. پیامبر فرمود: پیرمردها هم به بهشت گام نمینهند.
بعد، رسول خدا [حتما درحالیکه لبخندی به لب داشت] گفت: خداوند اینان را با بهترین شکل ظاهری و در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت میسازد. پیرها جوان و سیاهها، سفید و نورانی به بهشت میروند.
بسم الله
«الله الله فى القرآن! فلا یسبقکم الى العمل به احد غیرکم؛ حرمت قرآن را پاس بدارید. مراقب باشید، مبادا که کسى در عمل به آن بر شما سبقت بگیرد.»
پیشتر، قرآن برای پیامبر این پیشبینى را کرده و فرموده بود: و قال الرسول یا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا. (فرقان/ 30) در تفسیر بیضاوى، ذیل آیه آمده است که این شکایت پیامبر در دنیا یا در آخرت است. روز قیامت - یا در همین دنیا - پیامبر به خداوند عرض مىکند: پروردگارا! این قوم من قرآن را مهجور ساختند - آن را به کنارى نهادند و به آن عمل نکردند.
این شکایت پیامبر در حالى است که آن حضرت سفارش بسیار در خواندن، تعلیم، تعلم، و عمل به دستورهاى قرآن، کرده است و قرآن را پناهگاهى استوار در سختیهاى روزگار شمرده است: شما در زمان - و مکانى- سست به سر مىبرید. اینک بر پشت شتر زمانه سوارید و او به سرعت شما را به سوى مرگ مىبرد. مىبینید که چگونه شب و روز و خورشید و ماه مىآیند و مىروند و هر نوى را کهنه و فرسوده مىسازند و هر دورى را نزدیک مىکنند و هر وعدهاى را حاضر مىنمایند. پس براى پیمودن راهى دراز، خود را مهیا کنید و توشه برگیرید.
مقداد برخاست و پرسید: یا رسول الله منظور از جایگاه سست چیست؟
حضرت فرمود: همین دنیاست. خانهاى که در آن سخت مبتلا مىشوید و سپس از آن کوچ مىکنید. حال که چنین است، آنگاه که فتنهها مانند پارههاى شب سیاه شما را فرو گرفت، به قرآن پناه ببرید. قرآن شفاعت مىکند و شفاعتش را مىپذیرند، قرآن از آنان که به آن بىاعتنایى مىکنند، سعایت (بدگویی و شکایت) مىکنند و سعایت و شکایت قرآن را تصدیق مىکنند. هر کس قرآن را پیش روى خویش قرار دهد، قرآن او را به بهشت وارد مىکند و هر کس قرآن را پشت سر اندازد، قرآن او را به دوزخ مىافکند... "قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یا ایها الناس انکم فى زمان هدنه، و انتم على ظهر السفر و السیر بکم سریع. فقد رایتم اللیل و النهار و الشمس و القمر یبلیان کل جدید و یقربان کل بعید، و یاتیان بکل موعود. فاعدوا الجهاز لبعد المفاز. فقام المقداد فقال: یا رسول الله! ما دار الهدنه؟ قال: دار بلاء و انقطاع. فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم، فعلیکم بالقرآن. فانه شافع مشفع و ما حل مصدق. من جعله امامه قادة الى الجنة و من جعله خلفه ساقه الى النار."(1)
حضرت على علیه السلام هم که شاگرد نخست مکتب قرآن بود، سخنانى درّ آسا و گهربار در عظمت قرآن، گفته است، چنانچه در یکى از آن گفتارهاى فراوان مىفرماید: قرآن را بیاموزید، زیرا که نیکوترین گفتار است، ژرفاى آیات آن را خوب بفهمید، چون که بهار و طراوت دلهاست. به نور قرآن شفا بجویید، چرا که شفابخش سینههاست، آن را به نیکویى بخوانید، زیرا که سودمندترین قصههاست، و آگاه باشید - دانشمندى که به آنچه غیر از دانش اوست عمل کند، همانند جاهل سرگشتهاى است که از بیمارى جهل بهبودى نیابد. بلکه حجت خدا - به خاطر علمش - بر او بزرگتر، و حسرت و پشیمانىاش لازمتر، و نزد خداوند سرزنش بر او بیشتر است. «و تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث، و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب، و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور، و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص. و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذى لایستفیق من جهله، بل الحجة علیه اعظم، و الحسرة له الزم و هو عندالله الوم.(2)
اما با همه این توصیهها، حضرت امیرالمومنین چنین پیشگویى مىکنند: پس از من روزگارى را در مىیابید که در آن زمان چیزى نهانتر از حق و آشکارتر از باطل نیست، روزگارى که بیشترین دروغ و ناروا به خدا و رسول بسته مىشود. نزد مردم آن دوران کالایى بى ارزشتر از کتاب خدا نیست، البته آن هنگام که آیات آن به حق تلاوت و معنا شود. و در عین حال کالایى رایجتر و پر بهاءتر از قرآن نیست، البته آن گاه که معانى آن از موضع و منظور اصلى تحریف شود...
«انه سیاتى علیکم من بعدى زمان لیس فى ذلک الزمان شىء اخفى من الحق ولا اظهر من الباطل ولا اکثر من الکذب على الله تعالى و رسوله صلى الله علیه و آله، و لیس عند اهل ذلک الزمان سلعه ابور من الکتاب اذا تلى حق تلاوته ولا سلعه انفق بیعا و اغلى ثمنا من الکتاب اذا حرف من مواضعه ... .»(3)
پینوشتها:
---------------------
1- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 13 .
2- نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 110.
3- اصول کافى، ج 8، ص 387 .
منبع:
کتاب آخرین دیدار، نادر فضلی .
بسم الله
«ما شیعیان و پیروان مذهب راستین، عقل این ملت را اصلاح میکنیم و آن را آنگونه که خدا در کتابش آورده است. آراسته و وارسته خواهیم کرد.»
«ای خداوند بخشنده! به سید حسن نصرالله، و پرچم دار تشیع آقای رئیس جمهور احمدی نژاد برکت ارزانی دار و او را یاری کن و بلا را از آنها دور کن».
اینها سخنان شیعیان لبنان و پیروان «حزب الله» یا برخی از شیعیان ایران یا شیعیان ساکن مناطق شیعی مذهب نیست، بلکه جزئی از دعاهایی است که برخی از مسلمانان شیعه در دل سرزمینهای فلسطین اشغالی تکرار میکنند. این پدیده را برخی رسانهها و نهادهای پژوهشی در تلآویو گزارش دادند، که باعث نگرانی رؤسای دستگاه سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی شده است. رسانههای گروهی این پدیده را خطرناکترین تهدید علیه اسرائیل توصیف نمودند. شماری از گروه های "شیعی مذهب" در اسرائیل فعال هستند که به شکلی طبیعی در حال رشدند و با نهادها و گروههایی ارتباط برقرار کردهاند که از نظر رژیم صهیونیستی بسیار خطرناکاند.
مرکز کل آمار در قدس اشغالی در گزارش سالانهی خود که سال گذشته منتشر شد، «شیعیان رسمی» در اسرائیل را نزدیک به 600 نفر اعلام کرد، اما این عدد را قابل اطمینان ندانست. غیر دقیق بودن این آمار از این روست که شیعیانی در اسرائیل وجود دارند، که به این مذهب گرویدهاند و به صورت «سری» مراسم دینی خود را برگزار و به گونهای عمل میکنند که کار شناسایی آنان برای اسرائیلیها مشکل باشد؛ زیرا در صورت شناسایی شدن توسط اسرائیلیها، کار برای آنان مشکل خواهد شد، لذا تعداد شیعیان در سرزمینهای اشغالی بسیار بیش از این عدد است.
سایت کانال هفت یمن در صفحهای که توسط عربهای ساکن اسرائیل اداره میشود، با استناد به "منابع امنیتی مطلع"، شمار شیعیان اسرائیل را ده برابر تعداد اعلام شده توسط مرکز آمار اسرائیلی؛ یعنی نزدیک به 6000 نفر اعلام نمود، که این رقم با گرایش صدها نفر از عربهای اسرائیل به تشیع به 10 هزار نفر هم میرسد.
نام برخی از شخصیتهای شیعی فلسطینی که از اولین شیعیان بوده اند در این گزارش ذکر شده است: "شیخ عبدالرافع محاجنه" و "شیخ لوی داود" و "شیخ محمد زحالقه" از مهمترین پرچمداران مذهب تشیع بودند، که از آن دفاع کردند. روشن است که تعدادی از گروههای سادهی شیعی؛ مانند «فرزندان عبدالرافع» در پارهای از مناطق عربی اسرائیل به شکل رسمی فعالیت میکنند.
در کنار انجمن «فرزندان عبدالرافع»، انجمن دیگری با نام «شیعیان حقیقی» در منطقهی المثلث العربیه در اسرائیل به شکلی سری به فعالیت مشغول است و به همین دلیل توجه بسیاری از رسانههای گروهی اسرائیلی را به خود جلب نموده است. این توجه زمانی فزونی یافت، که این انجمن بیانیهای صادر نمود که در آن خواستار اعلان رسمی شیعه به عنوان یک اقلیت دینی که در عرصهی سیاسی رژیم صهیونیستی تاثیرگذار است، شد.
البته گروههای دیگری، مانند «شیعهی ابرار» و «فرزندان حسین» و «شیعه در دلها» در اسرائیل فعال هستند که بیانیههای مشابهی را منتشر میکنند. تمام این گروه ها به شکلی سری و از طریق ارسال نامههای الکترونیکی برای کاربران اسرائیلی به فعالیت میپردازند.
گروههای اندکی وجود دارند که به شکل علنی به فعالیت میپردازند، اما فعالیتها و گرایشهای گروههای سری سابقالذکر که بیانیههای سری منتشر میکنند، فضای پنهان کاری را بر فعالیت این گروهها تحمیل کرده و آنها را وارد چالش و دشمنی با قدرت حاکم در اسرائیل نموده است. قدرت حاکم در اسرائیل هر چند به هر گروهی اجازهی برگزاری آزاد مراسم مذهبی را میدهد، اما به هیچ وجه استفاده از این آزادی برای زیان رساندن و به خطر انداختن امنیت تل آویو را بر نمیتابد.
در کنار این گروه های علنی و سری، گروههایی؛ مانند گروه «الامر» در «ام الفحم» و «الخیر» و «الاسلام» در مناطق عربی فلسطین اشغالی فعالیت میکنند، که شماری از شیعیان را در بر میگیرند. این شیعیان به صورت دستهجمعی و بر اساس برنامههای این گروهها به انجام فعالیتهای خیریه میپردازند و به صورت فردی اقدام به این کارها نمیکنند. در گروههای شیعی دیگر نیز وضع بر همین منوال است.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
بسم الله
در سوره بقره آیه 97 میخوانیم:
قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ
به آنان که با جبریل دشمنی می ورزند ، بگو : اوست که این آیات را به فرمان خدا بر دل تو نازل کرده است تا کتابهای دیگر آسمانی را تصدیق کند و برای مؤمنان رهنمون و بشارت باشد
دشمنان جبرئیل چه کسانی هستند؟
مى گویند روزى ابن صوریا (یکى از بزرگان یهود) و عدهاى از یهودیان منطقهی فدک نزد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آمدند و از وى سوالاتى کردند و نشانههایى پرسیدند که گواه نبوت و رسالت او بود، و پس از پاسخ هر یک ، صحت جواب را تصدیق کردند.
آخرین سوالشان این بود که: فرشتهاى که وحى براى تو مى آورد، چه نام دارد؟
ابن صوریا اضافه کرد، اگر این را هم درست پاسخ دهى به تو ایمان مىآورم!
رسول اکرم صلى الله علیه و آله در پاسخ فرمود: نام او جبرییل است !
ابن صوریا تا این جواب را نیز صحیح یافت، گفت: جبرییل دشمن ما است،او همیشه دستور جهاد و سختى و مشکلات مى آورد، ولى میکاییل همیشه دستور آسان مى آورد. اگر فرشته وحى میکاییل بود، ما به تو ایمان مى آوردیم .
و اینگونه از حرف خود برگشتند و از پذیرش رسول الله و دین اسلام با آنکه مطابق آنچه پیامبر و کتاب آسمانیشان بود، سر باز زدند.
منبع: داستانهایى از شان نزول قرآن - على نورالدینى
بسم الله
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید اخیرا درباره محاصره پاراچنار هشدار دادند و فرمودند : در آنجا ابتدا دست شیعیان، بعد پا و سرشان را میبرند و این همه جنایت انجام میدهند و از هیچ کس صدایی بلند نمیشود؛ این چه دنیا و چه جامعه بینالملل و چه قانونی است؟این برنامهها مسوولیت ما را زیادتر میکند و باید آگاه باشیم و بیشتر تلاش کنیم؛ ما آنچنان که باید وظایف را انجام نمیدهیم و پیش خداوند متعال و امام زمان (عج) باید پاسخگو باشیم.
اشاره معظم له به محاصره شیعیان پاکستانی در 14 ماه گذشته در پاراچنار پاکستان در مرز افغانستان است. در این منطقه آدم ربایی و ذبح شیعیان ادامه دارد؛ اوضاع اقتصادی و بهداشتی قابل توصیف نیست؛ دولت پاکستان گویا منتظر حوادث جدیدی است تا ضربات سنگینتری به شیعیان وارد شود و مقاومت آنان شکسته شود؛ عدم جدیت دولت پاکستان در ایجاد صلح و رفع محاصره و فاجعه انسانی جاری از 14ماه گذشته، نیز شاید بی ارتباط با شایعه تهاجم یکصدهزار نفری هواداران یزیدبن معاویه و نواصب به شیعیان پاراچنار نباشد.
با سر بریده شدن یک معلم سابق شیعه به دست نواصب یزیدی بحران تازهای در منطقه «پاراچنار» (واقع در شمال غرب پاکستان) کلید خورد. این معلم بازنشسته که دچار اختلالات روانی بود وارد شهرک "صده" شده بود. چند روز پیش نیز عدهای در همین شهرک کامیونهای حاوی مواد غذایی ـ که با اسکورت نیروهای ارتش عازم پاراچنار بودند ـ را متوقف و محتویات آن را غارت نموده و خسارات زیادی نیز به کامیونها وارد کردند. هیچکس نمیداند که نیروهای دولتی محافظ این کامیونها در آن موقع کجا بودند و آیا وظیفهای غیر از حفاظت از این محموله داشتند؟
پارچنار
محاصره جمعیت 500هزار نفری شیعیان پاراچنار از تاریخ 16 نوامبر سال 2007 (25آبان 1386) آغاز شد و همچنان ادامه دارد. هر کیلو آرد در این منطقه بالغ بر 60روپیه (معادل 900تومان) است؛ کودکان و سالخوردگان براثر نبود مواد غذایی و پروتئینی دچار سوء تغذیه هستند؛ درمان بیماران به دلیل کمبود شدید مواد دارویی دشوار گردیده است ؛ ولی نه دولت پاکستان تاکنون اقدامی در راستای گشودن راهها و رفع محاصره نموده و نه وجدان جهان باصطلاح متمدن و سازمانهای مدعی پاسداری از حقوق بشر در این عرصه ابراز وجوده نموده است و نه حامیان مظلومان و مستضعفان کاری در این زمینه انجام دادهاند.
ناصبیان جدید پاکستان (کسانی که علنا از "یزید بن معاویه" هواداری و به نفع او تظاهرات و تجمع میکنند!) به صغیر و کبیر و زن و مرد و حتی مجانین شیعه رحم نمیکنند.
آنها کسانی را هدف خشونت اموی و یزیدی قرار میدهند که حتی در احکام دینی از انجام فرائض دینی معافند! از سوی دیگر دولت پاکستان که از سوی سازمان ملل به عنوان دولتی مستقل شناخته میشود و نزدیک به 70 درصد درآمدهای ملی را در جهت تقویت نیروهای ارتش و شبهنظامیان مصرف میکند و با ادعای مبارزه با تروریسم از جهانیان کمکهای مالی و تسلیحاتی دریافت مینماید، توان مواجهه با مشتی تروریست از خدا بیخبر ـ که در مناطق سنینشین به سنیها میتازند و با اهرم فتوای دینی آنان را در ملأ عام سر میبرند و به مناطق شیعه نشین نیز تجاوز میکنند ـ را ندارد.
قدرتهای فرامنطقه ای که مدعی مبارزه با تروریسم بوده و حقوق بشر را به عنوان ابزاری علیه کشورهای مخالف به کار میبندند هم، از آنجا که در مناطق قبائلیِ هممرز با افغانستان دارای منافعی هستند، سکوت میکنند.
سازمانهای حقوق بشری دنیا که مدعی دفاع از حقوق بشر رنجدیده هستند باید پاسخ بدهند که آیا زنان و مردان و کودکان پاراچنار انسان نیستند؟ آیا آنها قربانی تررویسم نیستند؟ آیا آنها هدف حملات القاعده و گروهکهای تروریستی افغانی و پاکستانی نیستند؟ یا این که چون مردم پاراچنار شیعه هستند از دائره بشریت خارج شده اند؟
در حالی که شیعیان پاراچنار از انواع مصائب و مسائل رنج میبرند این روزها با شایعه جدیدی نیز روبرو هستند. بر مبنای این شایعه، شیعیان پاراچنار بزودی با حمله وسیع یکصد هزار نفر از هوادارن یزید بن معاویه از مناطق سنینشین ایالت سرحد روبرو خواهند شد و این نیروها با تبلیغات گسترده ناصبیان هم اکنون آماده حمله می باشند.
بر اساس گزارش خبرنگار "کرم ایجنسی" ؛ شیعیان پاراچنار احتمال میدهند که این یک ترفند تبلیغاتی برای ترساندن آنان باشد؛ هرچند اگر واقعیت هم داشته باشد مردم پاراچنار ـ که از یک سال و دوماه گذشته با همهی گروههای تروریستی شناختهشده و غیر معروف جنگیده اند ـ باکی از این حمله احتمالی ندارند و آمادهاند از جان و مال و ناموس و اراضی و مناطق مسکونی خود دفاع کنند. اما در این میان نقش نهادهای حقوق بشری، دولتهای اسلامی چه میشود؟!
به نظر برخی آگاهان، دولت پاکستان نیز به همین دلیل روند مذاکرات شیعه و سنی را متوقف کرده و اعضاء هیأتهای مذاکره کنندهی طرفین را به بهانه عدم موفقیت در ایجاد صلح دستگیر و به زندان منطقه "هریپور" در 300 مایلی پاراچنار انتقال داده است. گویا دولت منتظر است حمله یکصد هزارنفری به این منطقه صورت
بگیرد تا با یک تیر دو نشان بزند: هم به اهداف جنگ 14 ماهه علیه شیعیان دست یابد و شیعیان به شدت ضعیف شوند و زمینه برای فعالیتهای آمریکا در منطقه "دنده پتان" در افغانستان (که در مجاورت پاراچنار قرار دارد) فراهم شود، و هم تروریستهای مناطق قبائلی ـ که مناطق خودشان را برای دولت و فعالیتهای آن ناامن کرده اند ـ در پاراچنار تضعیف و نابود شوند.
لازم به ذکر است که تشیع از قرن چهارم هجری در «منطقه پاراچنار» رواج پیدا کرد. این منطقه در پاکستان به "ایران کوچک" معروف است و شیعیان این منطقه در سراسر پاکستان به اعتقادات راسخ شیعی و نیز شجاعت و شهامت شهرت دارند.
ضمن این که این منطقه طبیعتی بسیار زیبا، سرسبز، شاداب، دارای آب فراوان و اراضی حاصلخیز دارد. سطح سواد مردم این منطقه نیز بدلیل شیعه بودن، نسبت به سایر مناطق قبایلی پاکستان و افغانستان بسیار بالا است؛ و از سال ها پیش دستهای پنهان در تلاشند این منطقه را از دست شیعیان خارج کنند و اهالی شیعه را به دیگر مناطق پاکستان بکوچانند.
حال وقت آن نرسیده وبلاگ نویسان شیعی نیز موجی نیز به خاطر این شیعیان مظلوم در دنیای مجازی ایجاد نمایند ؟ دوستان وبلاگ نویس به فکر این مردم مظلوم نیز باشید.