فراق فاطمه (س)

بسم الله

دل غریب من از گردش زمانه گرفت

به یاد غربت زهرا(س) شبی بهانه گرفت

شبانه، بغض گلو گیر من، کنار بقیع

شکست و دیده زدل اشک دانه دانه گرفت

زپشت پنجره ها دیدگان پر اشکم

سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت

نشان شعله و دود و نوای زهرا(س) را

توان هنوز زدیوار و بام و خانه گرفت

مصیبتی ست علی(ع) را که پیش چشمانش

عدو، امید دلش را به تازیانه گرفت

چه گفت فاطمه(س) کان گونه با تأثر و غم

علی(ع) مراسم تدفین او شبانه گرفت؟!

فراق فاطمه(س) را بوتراب باور کرد

شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت


آدمک ، بخند

بسم الله

 

آدمک آخر دنیاست ، بخند
 
آدمک مرگ همینجاست ، بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی

به خدا مثل تو تنهاست ، بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد
 
شوخی کاغذی ماست ، بخند
 
فکر کن درد تو ارزشمند است

فکر کن گریه چه زیباست ، بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست

تازه انگار که فرداست ، بخند

راستی آنچه به یادت دادیم

پر زدن نیست که درجاست ، بخند

آدمک نغمه ی آغاز نخوان

به خدا آخر دنیاست ، بخند

 


چگونگی انتخاب مسئولان در زمان پیامبر

بسم الله

با شخصیت‌ترین افراد عصر پیامبر اسلام(ص)

مسلمانان سخت به یادگرفتن و حفظ قرآن اهمیت می‌دادند و اصولا شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این سنجیده می‌شد که تا چه اندازه از آیات قرآن را حفظ کرده بودند.

وقتی مهاجران به مدینه هجرت کردند، «سالم»، غلام «ابوحذیفه»، به دلیل اینکه از همه به فنون قرائت و حفظ قرآن آشناتر بود، امامت جماعت آنها را برعهده داشت.

قرآن کریم بر اساس فرهنگی که در بر دارد، به حافظ خود امتیاز اجتماعی ویژه‌ای را اعطا می‌کند، شبیه جایگاهی که علما در عصر حاضر به آن دسته می‌یابند. این جایگاه اجتماعی یکی از عوامل مهم پرداختن به علوم و تحصیل آن در تمام زمان‌ها بوده است، پس طبیعی است که یکی از عناصر مؤثر در حفظ‌ کردن قرآن کریم نیز باشد.

بر کسانی که اطلاعی از تاریخ دارند، منزلت بلند قاریان و حافظان قرآن و مقام رفیع ایشان در میان مردم، پوشیده نیست.

با توجه به همین جایگاه رفیع بوده است که تاریخ، نام حافظان قرآن در عصر پیامبر را ثبت نموده است و نام مولای متقیان «علی» (ع) در صدر آن می‌درخشد.

چگونگی انتخاب مسئولان در عصر پیامبر اسلام

بسیاری از منصب‌ها و مسئولیت‌ها چون فرماندهی و امامت جماعت به حسب میزان آشنایی و حفظ اشخاص از قرآن کریم، به ایشان محول می‌شد که تاریخ شاهدهای بسیاری از آن برشمرده است.

روایت شده است که رسول اکرم(ص) گروهی را به مکانی فرستاد؛ سپس خودش به دنبال آنان رفت و از یک یک آنان می‌پرسید که از قرآن چه مقدار و کدام سوره را حفظ دارند، در این اثنا پیامبر به جوانی که از همه سنش کمتر بود، رسید، او در جواب این سؤال رسول اکرم(ص)، قسمتی از قرآن و سوره‌ بقره را نام برد که در حافظه دارد. حضرت رو به جمعیت کرد و فرمود: «اکنون بروید و این جوان امیر بر شماست.» گفتند: «یا رسول‌الله! و از همه‌ ما کم‌ سن‌تر است.» حضرت فرمود: «آری، ولی سوره‌ بقره را حفظ دارد.»

پیامبر (ص) هیئتی را به یمن فرستاد و از میان آنها، جوان‌ترین فرد را به ریاست‌شان برگزید. چند روزی گذشت و آن هیئت راهی نشد؛ مردی به پیامبر عرض کرد: «ای رسول خدا! او را که از همه ما سنش کمتر است، رئیس ما کرده‌ای؟» پیامبر (در بیان علت این کار) قاری قرآن بودن او را یادآور شد.

حافظ قرآن مرده‌اش هم ارزشمند است

همچنین در هنگام خاک‌سپاری شهدای احد فرمود:«ببینید کدام یک از آنها مقدار بیشتری از قرآن را حفظ کرده است، پس او را پیش روی دیگران در قبر قرار دهید.»

در صدر اسلام و عصر صحابه و تابعین، حفظ قرآن به عنوان عملی مستحب که تأکید بسیاری از ناحیه‌ پیامبر و امامان معصوم (ع)، بر انجام آن صورت می‌گرفت، از اهمیت ویژه‌ای در میان مسلمانان برخوردار بود و کسی که چیزی از قرآن را در ذهن نداشت در میان مسلمانان مقام پایینی داشت.

بریده‌ای از کتاب «چرا قرآن را حفظ کنیم» نوشته سیدمصطفی حسینی، حافظ کل قرآن کریم

 


چرا قبر او کوچک است 1؟

بسم الله

در کتاب «سوگنامه ی آل محمّد» به نقل از کتاب «معالی السبطین» آمده است که:

در زمان علامه ی بحرالعلوم گوشه هایی از مرقد مطهّر حضرت باالفضل العبّاس (علیه السلام) ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازی پیدا کرد. این جریان را به علامه ی بحرالعلوم خبر دادند و بنا شد که وی با معماری در روز معیّنی برای دیدار قبر مقدّس و تعیین مقدار تعمیر بر سر مرقد مطهّر بروند.

آن روز فرا رسید و آن دو با هم وارد سرداب گردیدند و از نزدیک بنای قبر را دیدند، در این بین معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسید: آقا اجازه می فرمایی سؤالی کنم؟

علامه فرمود: بپرس. معمار گفت: ما تا کنون خوانده و شنیده بودیم که حضرت اباالفضل العبّاس (علیه السلام) قامتی بلند داشته اند، به طوری که هر گاه سوار بر اسب می شدند زانوان ایشان برابر گوشهای اسب می رسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بیشتری داشته باشد، ولی من می بینم صورت قبر کوچک است، آیا شنیده های من دروغ است، یا کوچکی قبر علّت دارد؟

علامه به جای پاسخ، سر به دیوار نهاد و به شدّت شروع به گریستن کرد. گریه ی طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد:

آقای من، چرا منقلب و گریان شدی، مگر من چه گفتم؟

علامه فرمود: شنیده های تو درست است و همان گونه که گفتی حضرت عبّاس (علیه السلام) قامتی بلند و رشید داشته است، ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضرت عبّاس (علیه السلام) انداخت، زیرا به قدری شمشیر و تیر و نیزه بر وی وارد شد که بدنش را قطعه قطعه نمود و آن قامت بلند به قطعاتی کوچک تبدیل یافت.

آیا توانتظار داری بدن قمر بنی هاشم (علیه السلام) که قطعات آن توسط امام سجّاد زین العابدین علی بن الحسین (علیه السلام) جمع آوری و دفن شده، قبری بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!

هر یک از شهیدان، هنگامی که هدف تیر قرار می گرفتند، با دستهای خود تیر را از بدن بیرون می آوردند یا ممکن بود بیرون آورند، ولی آن کس که دستهایش را قطع کرده اند و در برابر چهار هزار تیر انداز قرار گرفته چه حالی خواهد داشت؟!

هر سوارکاری وقتی می خواهد از اسب پیاده شود، یک دست خود را بر روی بلندی زین، و دست دیگرش را بر دهانه ی اسب می گذارد تا پیاده گردد، امّا کسی که دست ندارد چونه پیاده می شود؟!

و نیز هر سوارکاری که از پشت اسب بر زمین می افتد، در هنگام سقوط، دستهایش را جلوتر بر زمین می نهد که بدنش آسیب نبیند، ولی آن کسی که دست ندارد چه حالتی خواهد داشت؟!

کسی که قامتی بلند دارد و بدنش مثل خارپشت پر از تیر شده است، هنگامی که از پشت اسب بر زمین می افتد تیرها بر بدنش فرو می روند.

ای قمر بنی هاشم،  هنگامی که تو از پشت اسب بر زمین افتادی، تیرها که بر سینه و پهلو و سایر اعضای تو نشسته بودند در اعماق بدن نازنین تو فرو رفتند و أمعاء و احشای تو را پاره پاره ساختند، آه آه… .


باز باران

بسم الله

باز باران با ترانه
میخورد بر بام خانه
یادم آمد کربلا را،
دشت پرشور و بلا را،
گردش یک ظهر غمگین،
گرم و خونین،
لرزش طفلان نالان،
زیر تیغ و نیزه ها را،
با صدای گریه های کودکانه
وندرین صحرای سوزان،
میدود طفلی سه ساله
پر زناله ، دلشکسته ، پای خسته
باز باران ، قطره قطره،
میچکد از چوب محمل،
آخ باران
کی بباری برتن عطشان یاران
ترکنند از آن گلو را
آخ باران .. آخ باران


<      1   2   3   4   5   >>   >