بسم الله
السلام علی الحسین ...
این چنین پرده بر انداخته ای؛ یعنی چه ...
مست از خانه برون تاخته ای؛ یعنی چه ...
شمرها را که سر خداشناسی شان نبود، مگر فهمی و مگر رحمی می ماندشان بر عزیزان خدا ... آنان که خدا را نمی شناختند؛ آنان که خدا را نمی شناسند کجایشان یارای درک عزیزان خداست ... کربلا عالی ترین جایگاه آزمایش بشر و حسین علیه السلام عزیز ترینی بود که کربلا را به خون خویش آراست.
کربلا را اگرچه "بلا" می خوانیمش و "اللهم انی اعوذبک من الکرب و البلا" را به خاطر می آوریم؛ اما کربلا را بیش از "بلا" به دیده "آزمون" نگریستنش باید؛ که اگر این چنین نبود چه ها که در برابر آنش جایگاهی نداشت. شگرف آزمونی است کربلا و آن چه حسین برای آن آزموده شد؛...
بشر در سیر تاریخی حیات و ممات خویش، سخت ترین امتحانات را از سر گذرانده است؛ حکومت سلیمان نبی را دیده است که خداوند او را وعده داد "بعد از تو کسی چنین مکنتی نیابد" و در ادامه خاک کربلا را نیز از منظر گذرانده است. حادثه ای که در ابتدای امر بزرگترین بلا برای بشر به حساب می آید ، بلایی که ملائکه آسمان را به گریه انداخت و عرش خدا را به لرزه درآورد، بلایی که مردی در نهایت غربت به نیزه غریبی تکه زد و فرمود: "هل من ناصر ینصرنی؟ "
اما بشر در گوشه و کنار اندیشه خویش باید بلایی بزرگتر را نیز به خاطر آورد ، بلایی که بشر امروز با آن متولد شده، زندگی می کند و شاید می میرد ، بلایی که حوادث عاشورا در برابر آن کمر خم می کنند ، بلایی که بزرگتر از اندوه عالمیان است ، بلای غیبت حجت حق ، مهدی موعود... بلایی که برای عبد و مولا اندوه و آزمون است. عبد آزموده می شود به صبر و شکیبایی .و مولا آزموده می شود به صبر در برابر آن چه در زمین می گذرد ، که این صبر آزمونی است برای توفیق نهایی او ، آزمونی که حسین با خون خود آن را از سر گذراند ؛ حسین آزموده شد برای داشتن مهدی و مهدی آزموده می شود برای سعادت بشر ؛ آزمونی که نهایتش پیداست ، و نوید ظفر او را در زبور داوود خداوند آورد تا نوای جان بخشش مژده دهد "الارض یرثها عبادی الصالحون"
خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش
که نماند هیچش الا، هوس قمار دیگر ....
ابا عبد الله الحسین، مولای سرخ بیرق بشر؛ جایگاه محبت خدا و امام را چنین بیان می فرماید :
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْیَاءَ قَالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً ... (الکافی ج : 1 ص : 175)
خداوند تبارک و تعالی پیش از آن که ابراهیم را"بنده" گرداند او را "نبی" گردانید و پیش از آن که او را نبی گرداند "رسول" اش گرداند و پیش آن که رسولش گرداند "دوست*" خویش گردانید و پیش از آن که او را دوست خویش گرداند "امام" اش قرار داد و هنگامی این موارد را بر او جمع کرد گفت : "من تو را بر خلق امام قرار دادم" ...
** برای پیدا کردن و درک بهتر واژه "خلیل" از خیلی از دوستان عرب زبان کمک گرفتم، جوانی بعد از کلی فکر کردن جواب جالبی داد؛ این عین کلام اوست : " ببین مثلا دوست ، همراه صمیمی ، آدم خیلی نزدیک و صمیمی ... ببین من الآن به نامزدم می تونم بگم تو خلیل منی ..." امام خلیل الله است.
بسم الله
... سلام بر آن کسی که میکائیل در گهواره با او تکلّم مینمود، سلام بر آن کسی که عهد و پیمانش شکسته شد، سلام بر آن کسی که پرده حُرمَتش دریده شد، سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد، سلام بر آنکه با خونِ زخمهایش شست و شو داده شد، سلام بر آن که از جامهای نیزهها جرعه نوشید، سلام بر آن مظلومی که خونش مباح گردید، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد، سلام بر آنکه اهل قریهها دفنش نمودند، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد، سلام بر آنکه مدافعِ بی یاور، سلام بر آن محاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونهی خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه، سلام بر آن دندانِ چوب خورده، سلام بر آن سرِ بالای نیزه رفته، سلام بر آن بدنهای برهنه و عریانی که در بیابانها (یِ کربلا) گُرگهای تجاوزگر به آن دندان میآلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن میگشتند، سلام بر تو ای مولای من و بر فرشتگانی که بر گِردِ بارگاه تو پَر میکِشند، و اطرافِ تُربتت اجتماع کردهاند، و در آستانِ تو طواف میکنند، و برای زیارت تو وارد میشوند. ...
بسم الله
سلام
عید تون مبارک. غدیر هم تمام شد تا سال دیگه کی زنده کی مرده؟الله اعلم.... از حالا دیگه صدای پای کاروان عاشورا واضح تر به گوش میرسه نه.صدای بابا گفتن های رقیه.به دنبال بابایش حسین می گردد.او کجاست؟... گوش کنید عباس دارد با بچه ها بازی می کند.راستی زیر لب به آنها چه میگوید؟چرا به آنها می کوید آب می خواهید؟چه می داند؟... صدای صحبت کردن زینب با برادرش را می شنوی؟می گوید می ترسد؟ از چه خدا می داند؟...در این کاروان دخترکی است که هنوز از مرگ پدر و برادران خود خبر ندارد و با دیگر بچه ها مشعول بازی است. ولی نمی دانم چرا با دیگر بچه ها فرق می کند و هر از گاهی آهی از دل می کشد... رباب را ببین در حال خواباندن علی اصغر است اما خدا را شکر که از اتفاقات چند روز آینده خبر ندارد... لیلا را نگاه کنید چگونه با پسرش اکبر در حال صحبت است و نگاه به قد و قامت او می کند...قاسم و عبدالله را ببینید دارند به طرف عمویشان میدوند و عمو برای آن دو بغل باز کرده است آخر آن دو بچه بودند که پدرشان را مسموم کردند و به شهادت رساندند... وای قافله سالار را ببینید چشمانش به دنبال چه چیز در دستان حسین می گردد؟...
ای کاروان آهسته ران آرام جانم میرود
بسم الله
سلام خدمت دوستان عزیز، اگر قصد مطالعه این پست را دارید لطفا اول پست غدیر و بعد غدیر 2 و سپس غدیر 3 را مطالعه نمایید.
عمامه سحاب
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین علیه السلام قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: عمامه تاج عرب است.
خود امیرالمومنین در این باره چنین فرموده اند:
پیامبر در روز غدیرخم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا بوسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند یاری نمود.
شعرغدیر
بخش دیگری از مراسم پر شور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت عرض کرد: یا رسول الله، اجازه می فرمایید شعری را که درباره علی بن ابی طالب (به مناسبت این واقعه عظیم) سروده ام بخوانم؟
حضرت فرمودند: بخوان ببرکت خداوند.
حسان گفت: ای بزرگان قریش، سخن مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.
و سپس اشعاری را که در همانجا سروده بود خواند که به عنوان یک سند تاریخی از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند. ذیلاً ترجمه آنرا معنی آوریم:
آیا نمی دانید که محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم کنار درختان غدیرخم با حالت ندا ایستاد، و این در حالی بود که جبرئیل از طرف خداوند پیام آورده بود که در این امر سستی مکن که تو محفوظ خواهی بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرسانی و از ظالمان بترسی و از دشمنان حذر کنی رسالت پروردگارشان را نرسانده ای.
در اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم دست علی علیه السلام را با دست راست بلند کرد و با صدای بلند فرمود: هر کس از شما که من مولای او هستم و سخن مرا بیاد می سپارد و فراموش نمی کند، مولای او بعد از من علی است، و من فقط به او – نه به دیگری – به عنوان جانشین خود برای شما راضی هستم. پروردگارا هر کس علی را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر کس با علی دشمنی کند او را دشمن بدار. پروردگارا یاری کنندگان او را یاری فرما بخاطر نصرتشان امام هدایت کننده ای را که در تاریکیها مانند ماه شب چهارده روشنی می بخشد. پروردگارا خوار کنندگان او را خوار کن و روز قیامت که برای حساب می ایستند خودت جزا بده.
ظهور جبرئیل در غدیر
مسئله دیگری که پس از خطبه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد، این بود که مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند که در کنار مردم ایستاده بود و می گفت:
بخدا قسم، روزی مانند امروز هرگز ندیدم. چقدر کار پسر عمویش را مؤکد نمود، و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش آنرا برهم نمی زند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند.
در اینجا عمر نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمودند: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:
او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مومنان از تو بیزار خواهند بود!
معجزه غدیر، امضای الهی
واقعه عجیبی که به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد جریان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:
ای محمد! سه سوال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی طالب که گفتی ٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه ... از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:
خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم.
حارث گفت:
خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.
و در روایت دیگر چنین است:
خدایا، اگر محمد در آنچه می گوید صادق و راستگو است شعله ای از آتش بر ما بفرست.
همینکه سخن حارث تمام شد و براه افتاد خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک کرد. در روایت دیگر: ابر غلیظی ظاهر شد و رعد و برقی بوجود آمد و صاعقه ای رخ داد و آتشی فرود آمد و همه دوازده نفر را سوزانید.
بعد از این جریان، آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (1) لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2) ... نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.
و با این معجزه،بر همگان مسلم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.
پایان مراسم غدیر
بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان ایام الولایه در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عازم مدینه گردید.
خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.
همگان مسلم شد که غدیر از منبع وحی سرچشمه گرفته و یک فرمان الهی است.