بسم الله
امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه عید فطر مىفرماید:
«ألا و إن المضمار الیوم و السباق غدا ألا و إن السبقة الجنة و الغایة النار». (1)
دنیا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جایزه برندگان این مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است. در روایتى از فرزند گرامیش چنین آمده است:«مر الحسن علیه السلام فى یوم فطر بقوم یلعبون و یضحکون فوقف على رؤوسهم، فقال: إن الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فیستبقون فیه بطاعته إلى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من ضاحک لاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و أیم الله لو کشف الغطاء لعلموا أن المحسن مشغول باحسانه و المسىء مشغول بإساءته. ثم مضى». (2)
در این حدیث، امام حسن علیه السلام انجام اعمال عبادى در ماه مبارک رمضان را، تشبیه به مسابقه بین افراد نمودهاند و عید فطر را زمان اخذ جوایز برندگان آن مىدانند.
لذا حضرت على علیه السلام در ویژگىهاى عید فطر مىفرمایند:
1- روزى که نیکوکاران ثواب مىبرند.
«هذا یوم یثاب فیه المحسنون».
2- روزى که گنهکاران زیان مىبینند.
«و خسر فیه المبطلون»
3- شبیهترین روز به روز قیامت است.
«أشبه بیوم قیامکم».
چون در قیامت عدهاى که زیان کارند، تاسف مىخورند و غضبناک مىگردند و عدهاى که نیکوکارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مىشوند.
4- روز عبرت گرفتن.
«فاذکروا بخروجکم»
وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عید خارج مىشوید، به یاد آورید زمانى را که از منزل بدن خود خارج خواهید شد و سوى خداى خود خواهید رفت.
«من الأجداث إلى ربکم»
وقتى در جایگاه نماز خود مىایستید به یاد آورید زمانى را که در محضر عدل الهى مىایستید و از شما حسابرسى مىکنند.
«و اذکروا وقوفکم بین یدى ربکم»
وقتى از نماز به منازلتان بر مىگردید به یاد آورید زمانى را که به منازل خود در بهشتخواهید رفت.
«و اذکروا منازلکم فى الجنة»
5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.
«أبشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم».
پی نوشت ها:
1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.
2) تحف العقول، ص 170.
بسم الله
دخترک 8 ساله بود، اهل کرمان. موقع بازی در کوچه بود که با اتومبیلی تصادف کرد. ضربه آن قدر شدید بود که به حالت کما و اغما رفت. حال زهرا هر روز بدتر از روز قبل میشد. مادرش دیگر ناامید شده بود.
دکترها هم جوابش کرده بودند، دکتر معالجش – دکتر سعیدی، رزیندنت مغز و اعصاب – میگوید: زهرا وقتی به بیمارستان اعزام شد، ضربه شدیدی به مغزش وارد شده بود. برای همین هم نمیتوانستیم هیچ گونه عملی روی او انجام دهیم. احتمال خوبشدنش خیلی ضعیف بود. در بخش مراقبتهای ویژه، پیرزنی چند هفتهای است که بر بالین نوهاش با نومیدی دست به دعا برداشته است.
این ایام مصادف بود با سفر رهبر انقلاب به استان کرمان. ولی حیف که زهرا با مادربزرگش نمیتوانستند به استقبال و زیارت آقا بروند. اگر این اتفاق نمیافتاد، حتماً زهرا و مادربزرگش هم به دیدار آقا میرفتند؛ اما حیف ...
مادربزرگ مدتی بعد تعریف کرد: « وقتی آقا آمدند کرمان، خیلی دلم میخواست نزد ایشان بروم و بگویم: آقا جان ! یک حبه قند یا ... را بدهید تا به دختر بیمارم بدهم، شاید نور ولایت، معجزهای کند و فرزندم چشمانش را باز کند. »
مثل کسی که منتظر است دکتری از دیار دیگری بیاید و نسخه شفابخشی بپیچد، همهاش میگفتم: خدایا ! چرا این سعادت را ندارم که از دست رهبر انقلاب- سید بزرگوار- چیزی را دریافت کنم که شفای بیمارم را در پی داشته باشد.
آن شب ساعت 11 بود. نزدیک درب اورژانس که رسیدم، مأمور بیمارستان گفت: رهبر تشریف آوردهاند اینجا. گفتم: فکر نمیکنم، اگر خبری بود سر و صدایی، استقبالی یا عکسالعملی انجام میشد؛ اما ناگهان به دلم افتاد، نکند که راست بگوید.
به طرف اورژانس دویدم، نه پرواز کردم. وقتی رسیدم، دیدم راست است. آقا اینجاست و من در یک قدمی آقا هستم. با گریه به افرادی که اطراف آقا بودند، گفتم: میخواهم آقا را ببینم. گفتند: صبر کن. وقتی آقا از این اتاق بیرون آمدند، میتوانی آقا را ببینی.
وقتی رهبر بیرون آمدند، جلو رفتم. از هیجان میلرزیدم. اشک جلوی دیدگانم را گرفته بود و قدرت حرف زدن نداشتم. عاقبت زبان در دهانم چرخید و گفتم: آقا ! دختر هشت سالهام تصادف کرده و در کما است. نامش زهرا است. تو را به جان مادرت زهرا (س) یک چیزی به عنوان تبرّک بدهید که به بچهام بدهم تا شفا پیدا کند.
آقا بدون تأمل چفیهاش را از شانه برداشت و توی دستهای لرزان من گذاشت. داشتم بال درمیآوردم. سراسیمه برگشتم و بدون هیچ درنگ و صحبتی فوراً چفیه متبرک آقا را روی چشمان و دست و صورت زهرا مالیدم و ناگهان دیدم زهرا یکی از چشمانش را باز کرد. حال عجیبی داشتم. روحم در پرواز بود و جسمم در تلاش برای بهبودی فرزندم که تا دقایقی پیش، از سلامت وی قطع امید کرده بودیم.
ساعت 2 بعد از ظهر آن روز، زهرا هر دو چشمش را کاملاً باز کرد و روز بعد هم به بخش منتقل شد و فردایش هم مرخص گردید.
زهرای کوچک حالا یک یادگاری دارد که خود میگوید: « آن را با هیچ چیز عوض نمیکنم.»
او میگوید: « این چفیه مال خودم است. آقا به من داده، خودم از روی حرم حضرت علی (ع) برداشتم. »
مادربزرگ نیز میگوید: « از آن روز تاکنون فقط یک آرزو دارم. آن هم این است که با زهرا به ملاقات آقا بروم. »
بسم الله
قال الباقران علیهماالسلام :
سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فى برد دفئت، و ان کانت فى حر بردت فطابت. (1)؛ (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مىشود، اگر در سرماى ( زمستان) باشد گرم و ملایم مىگردد، و اگر لیلة القدر در گرماى ( تابستان) باشد خنک و معتدل و نیکو مىگردد.
توضیح:
علامه طباطبائى در علایم شب قدر مىگوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامت هایى براى شب قدر ذکر کرده از قبیل این که شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مىکند و هواى آن روز معتدل است. ( المیزان، ج 40، ص 332)
- قال ابوعبدالله علیه السلام : لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)؛ شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مىباشد.
- قال النبى صلى الله علیه و آله: ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة». (3)؛ به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
- قال موسى علیه السلام :
الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر، قال:
الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیلة القدر، قال:
الهى ارید الجواز على الصراط ، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیة القدر. (4)
ترجمه:
خداوندا! مىخواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود، گفت:
خداوندا! رحمتت را مىخواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت:
خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مىخواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقهاى بدهد. گفت:
خداوندا! از درختان بهشت و از میوههایش مىخواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مىخواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند. گفت:
خداوندا! خشنودى تو را مىخواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
توضیح:
لیلة القدر شبى است که قرآن نازل شده است و ظاهراً مراد به قدر، تقدیر و اندازهگیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مىنماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى از این قبیل را مقدر مىسازد.
*****
پی نوشت
1- وسائل الشیعه، ج 7، صفحه 256.
2- وسائل الشیعه، ج 7، صفحه 262.
3- مستدرک الوسائل، ج 7، صفحه 458.
4- مستدرک الوسائل، ج 7، صفحه 456.
رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) ص 95
بسم الله
شب قدر، بال گشودن فرشتگان و عرشیان ،روی زمین دیدنی است.ستارگان با نور افشانی زیباشان اشک های سوز و توبه بندگان گنه کار را در اوج نگاه های شان و در آسمان عشق منعکس می کنند آری دست های نیاز سوی خداوند بلند شده است تا از عطر رحمت او سرشار شوند . اطرافم را مینگرم .همه جا پر شده از بوی رحمت و مهربانی و عشق خداوندی . همه جا لبریز ناله سوزناک عاشقان الهی است .نواهای عاشقانه با آوای عطشناک ، تشنگی روح های سرگردان در کویر دنیا را سرمی د هند و با ناله های .*بک یا الله*. عاشقی و نیاز را به اوج می رسانند .امشب مهتاب مثل همیشه نیست، او نیز نورانی تر شده تا با تابش رحمت الهی بر دلهای تاریک و سیاه
چندین ساله آنها را روشن و الهی کند.
پروردگارا !در این شب چشم به آسمان دوخته ام سر برآستان کبریای تو.
بار الها !تسبیح گوی توام چشم درچشم افق دوخته ام و در مدار نگاهم نظاره گر کهکشان مهربانی تو ام .یا نور ! هیچ یاریگری نیست جز مهربانی تو پس دستم بگیر هیچ تکیه گاهی نیت جز پناه گاه رحمت تو . مرا نزد خویش بپزیر .باید وجودم را در آینه خوبی ها منعکس کنم .باید در این شب خود را پیدا کنم که سالهاست گم کرده ام باید در این جاده نهایی گام بردارم عاشقانه ناله ی* بک یا الله *سر دهم و بند بند
*یا غیاث المستغیثین* را بر لوح دلم حک کنم .
شب قدر شب هم نشینی با فرشتگان است شب استغفار و توبه، شب وعده باخداست . من آمده ام با چشمانی اشکبار و دستانی تهی وکوله باری از گناه که بر دوشم سنگینی میکند .آمده ام تا نیازم را با بی نیازی وجودش یک رنگ کنم .
آمده ام تا تسبیح توبه و استغفار را دانه دانه بشمارم .آمده ام تا و جودم را در اقیانوس بی کران رحمت الهی غرق کنم .
آمده ام ای خوبترین ! ای بهترین ! ای مهربانترین تا در میهمانی بندگانت مرا نیز بپزیری و بخشش گناهان را بد رقه ی راهم کنی .آمده ام تا به چهارده نور پاک قسّمت دهم و والا ترین کتاب را برسرم گیرم و بالا تر روم .مرا به خویش وامگزار و در این شب با بهترین دوستانت هم نشینم کن و از خویش مران که بی تو حیرانم و سرگردان.