بسم الله
با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرایط جسمى و وضعیت روحىاش پس از آن رویدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امیر مؤمنان، سرانجام خبر بیمارى بانوى بانوان در مدینه منتشر گردید و همگان از شرایط آن حضرت آگاه شدند. لازم به یادآورى است که فاطمه علیهاالسلام از بیمارى سختى شکایت نداشت که غیرقابل مداوا برسد، بلکه آنچه او را سخت رنج مىداد و پیکرش را آب مىکرد، امواج دردها و مصیبتها و رنجهایى بود که هر روز بر آن افزوده مىشد و این فشارها بود که بر رنج و بیمارى برخاسته از صدمات وارده در یورش به خانهاش، کمک مىکرد تا بانوى سرفراز گیتى را به بستر شهادت بکشاند. در کنار اینها فشار سوگ پدر و گریه بسیار بر آن حضرت نیز از عواملى بود که باعث شدت بیمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشید جهانافروز وجود او مىشد و باید ستم و خشونت و مواضع ناجوانمردانهى شرایط به سود ارتجاع و جاهلیت را نیز از عواملى برشمرد که فشار دردها و رنجها را هر لحظه بیشتر مىساخت و خورشید وجود اندیشمندترین و آزادهترین بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پیشمى برد.
فاطمه در یورش دژخیمان دولت غاصب به خانهاش به گونهاى میان در و دیوار فشرده شد که علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمایهاش، جنین وى نیز سقط گردید و تازیانههاى بیدادى که بر پیکر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خونآلود ساخت و آثار عمیقى در آن نازنینبدن برجاى نهاد. و نیز ضربات شدید دیگرى بر او وارد آمد که جسم و جان و روح ملکوتىاش را به شدت آزرد.
آرى همهى این امور و رویدادهاى دردناک دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بیمارى کشانده و از انجام کارهاى خویش بازداشتند.
حضرت امام حسن مجتبى علیهالسلام در یک مجلس مناظره در حضور معاویه خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اینکه او بچهاش را سقط کرد...» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله حتى ادمیتها و القت ما فى بطنها...) (1)
و حضرت امام صادق علیهالسلام با تصریح بیشتر در مورد علت بیمارى و شهادت فاطمه علیهاالسلام مىفرمایند: و کان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلک مرضا شدیدا. (2) سبب شهادت فاطمه این بود که قنفذ (غلام خلیفه دوم) با غلاف شمشیر او را زده و بچهاش را کشت و مادرم از این جهت به بستر بیمارى افتاد.
اسماء لحظهاى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامىترین کسى که زنان حمل او را عهدهدار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگهاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مىبوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانهبیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیهالسلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد. حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مىبوسید و مىگفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مىبوسید و مىگفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن. اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیهالسلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مىزدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیهالسلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مىشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.
پی نوشت :
--------------------
1 ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحارالانوار، ج 43، صص 197، ح 28- سفینة، ج 2، ص 339.
2 ـ عوالم، ج 11، ص 504- بحار، ج 43، ص 170، ح 11.
بسم الله
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
حضرت فاطمه علیهاالسلام را نزد خدای تعالی نُه نام است: فاطمه، صدیقه، طاهره، مبارکه، زکیّه، راضیه، مرضیّه، محدّثه، و زهرا.
پس فرمودند: آیا میدانی که تفسیر فاطمه چیست؟ راوی عرض کرد: مرا خبر ده ای سیّد من! فرمود: یعنی بُریده شده از بدیها... .(1)
«بر اساس روایات، آن بانو را فاطمه نامیدهاند زیرا: از هر بدی جداست،(2) شیعیانش را از دوزخ میرهاند،(3) به وسیله علم و کمال از شیر گرفته شده،(4) بدیل ندارد،(5) انسانها از شناختنش عاجزند،(6) و از نام خدای فاطر گرفته است.»(7)
علامه مجلسی مینویسد:
صدّیقه به معنی معصومه و مبارکه یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد گرامی؛طاهره، پاکیزه از صفات نقص؛ زکیّه، نمو کننده در کمالات و خیرات؛ راضیه،راضی به قضای الهی؛مرضیّه، پسندیده خدا و دوستانش؛ محدّثه، آن که فرشته با او سخن میگوید و زهرا، نورانی به نور صوری ومعنوی معنا میدهند. صدیقه به معنی معصومه و مبارکه یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد گرامی؛طاهره، پاکیزه از صفات نقص؛ زکیّه، نمو کننده در کمالات و خیرات؛ راضیه،راضی به قضای الهی؛مرضیّه، پسندیده خدا و دوستانش؛ محدّثه، آن که فرشته با او سخن میگوید و زهرا، نورانی به نورصوری و معنوی معنا میدهند.
ابان بن تغلب از حضرت صادق علیه السلام سؤال کرد: به چه سبب فاطمه را زهرا مینامند؟ حضرت فرمود:برای آن که نور فاطمه سه مرتبه در روز برای امیرالمؤمنان علیه السلام ظاهر میشد؛ یک مرتبه درآغاز روز، که فاطمه به نماز بامداد میایستاد؛ نور سفیدی از آن خورشید فلک عصمت ساطع میگردید و درخانههای مدینه میتابید و دیوارها را سفید میکرد؛ آن سان که از مشاهده آن حالت تعجّب کرده و به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله میشتافتند و علت آن نور را سؤال میکردند.چون آخر روز فرامیرسید و آفتاب غروب میکرد، از روی منوّر فاطمه علیهاالسلام نور سرخی میدرخشید،- از فرح و شادی و شکر و نعمت الهی- پس به آن نور خانههای مدینه و دیوارهای آن سرخ میشد. مردم که از مشاهده آن حالت متعجّب میشدند، به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسیدند و از علت آن سوال مینمودند. حضرت صلی الله علیه و آله ایشان را به خانه فاطمه علیهاالسلام میفرستاد، پس| آن بانو را میدیدند که در محراب نماز نشسته و به تسبیح و تمجید الهی مشغول میباشد و از گونهاش نور سرخی ساطع است. پس میدانستند که آن چه دیدهاند از آثار نور آن حضرت بوده و پیوسته آن نور در جبین انور فاطمه علیهاالسلام بود تا آن که امام حسین علیه السلام متولد شد و آن نور به جبین آن حضرت منتقل گردید و پیوسته آن نور با ما هست و از امامی به امام دیگر منتقل میشود تا روز قیامت.(8)
همچنین از آن حضرت پرسیدند: به چه سبب حضرت فاطمه علیهاالسلام را زهرا میگفتند؟ فرمود: زیرا که حق تعالی آن حضرت را از نور عظمت خود آفرید و چون او را آفرید، آسمانها و زمین از نور روی او روشن شد و دیدههای فرشتگان را خیره گرداند، و همگی برای حق تعالی به سجده افتاده و گفتند: ای خدای ما این چه نور است؟
فاطمه علیهاالسلام را به آن سبب زهرا نامیدند که چون در محراب خود به عبادت میایستاد، نور او، اهل آسمان را روشنی میبخشید، چنان که ستارگان آسمان اهل زمین را روشنایی میدهند.
حق تعالی به ایشان وحی کرد: نوری است که از نور خود آفریده و در آسمان ساکن گردانیده و از عظمت خود آن را خلق کردهام. و او را از وجود پیغمبری از پیغمبران خود که او را بر جمیع پیغمبران برتری دادهام بیرون خواهم آورد، و از این نور پیشوایان دین را که قیام نمایند به امر من هدایت کنند مردم را به دین حق بیرون خواهم آورد و آنها را خلیفههای خود در زمین گردانم، بعد از آن که وحی من منقطع شود.(9)
و نیز از آن حضرت روایت کردهاند که: فاطمه علیهاالسلام را به آن سبب زهرا نامیدند چرا که وقتی در محراب خود به عبادت میایستاد، نور او، اهل آسمان را روشنی میبخشید، چنان که ستارگان آسمان اهل زمین را روشنایی میدهند.(10)
از امام حسن عسکری علیه السلام سؤال کردند که چرا حضرت فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: از برای آن که روی آن حضرت برای امیرمؤمنان علیه السلام در آغاز روز مانند آفتاب، و در هنگام زوال چون ماه منیر میدرخشید و نزد غروب آفتاب همانند ستاره روشن میشد.(11)
در احادیث متواتر از طریق خاصّه و عامّه روایت شده است: آن حضرت را برای این فاطمه نامیدهاند که حق تعالی او و شیعیانش را از آتش جهنم بریده است.
همچنین در احادیث متواتر از طریق خاصّه و عامّه روایت شده است: آن حضرت را برای این فاطمه نامیدهاند که حق تعالی او و شیعیانش را از آتش جهنم بریده است.(12)
ابن شهر آشوب روایت کرده است که کنیههای آن حضرت: امّ الحسن، امّ الحسین، امّ المحسنین، امّ الائّمّة، امّ ابیه، و اسماء آن حضرت: فاطمه، بتول، سّیده، عذرا، زهراء، حوراء،مبارکه، طاهره، زکیّه، مرضیّه، محّدثه، مریم، الکبری و صدیقة الکبری بود.(13)
پینوشتها:
--------------------
1. علل الشرایع؛ ص178/ خصال شیخ صدوق، ص 414.
2. علل الشرایع،1/212.
3. معانی الاخبار؛ ص64.
4. کشفالغمه؛1/463.
5. بحارالانوار؛43/13.
6. تفسیرفرات کوفی؛ص581.
7. حلیةالابرار؛2/644.
8. علل الشرایع؛180.
9. علل الشرایع؛ص 179.
10. معانی الاخبار؛64/علل الشرایع؛181.
11. مناقب ابن شهر آشوب؛3/378.
12. علل الشرایع؛179.
13. همان .
منبع:
کتاب بوی بهشت سوخته
برگزیده از کتاب جلاءالعیون علّامه محمّد باقر مجلسی
اقتباس: علی لباف ص 11 تا 16
بسم الله
بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسولاله و هى تشهد ان لا اله اله الله و ان محمدا رسولالله و ان الجنة حق والنار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فى القبور یا على انا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منک لاکون لک فى الدنیا و الاخرة انت اولى بى من غیرى حنطنى و غسلنى و کفنى باللیل وصل على و ادفنى باللیل و لا تعلم احدا و استودعک الله و اقراء على ولدى السلام الى یوم القیامة.(1)
این است وصیت فاطمه دختر رسول خدا و او شهادت مىدهد به یگانگى و یکتایى ذات باریتعالى و رسالت حضرت محمد رسولالله و گواهى مىدهد که بهشت حق است و آتش جهنم حق است و بدون شک قیامت در پیش است و خواهد آمد و خدا در آن روز همه را از قبرها برمىانگیزد یا على من فاطمه دختر محمدم که خداوند مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت همسر تو باشم و از آن تو، تو از هرکس بر من نزدیکترى مرا شبانه حنوط کن و شب غسل بده و شبانه کفنم کن و شب به خاک بسپار و کسى را از دفن من مطلع مکن. تو را به خدا مىسپارم و سلام من به فرزندانم تا روز قیامت برسان. و در بعضى از روایات دارد که زهرا علیهاالسلام به على علیهالسلام گفت: یابن عم دلم تمناى مرگ دارد ساعتى نخواهد گذشت جز آن که از تو مفارقت نمایم.
على علیهالسلام فرمود: اى دختر رسول خدا وصیت کن به آنچه مىخواهى و هر چه در دل دارى بیان کن على علیهالسلام نشست بالاى سر فاطمه و خانه را از بیگانه خالى کرد جز فاطمه و على کسى نبود فاطمه عرض کرد: اى پسر عم هیچگاه در زندگى به شما دروغ نگفتهام و در زندگى زناشویى با تو راه خیانت نپیمودهام و لا خالفتک منذ عاشرتنى. و هرگز در معاشرت با تو از در مفارقت وارد نشدهام و پیوسته مطیع فرمان تو بودهام. على علیهالسلام فرمود:
پناه مىبرم به خدا (اى دختر رسول خدا) تو بانوى راستگویى و داناتر و پرهیزگارتر و نیکوکارتر و گرامىتر از هرکسى، من نیز از خدا در مخالفت با تو بیمناک بودهام و فراق تو بر من سخت ناگوار است فقدان تو بر من تجدید مصیبتى است که از رحلت پیغمبر بر من وارد شد به خدا قسم مصیبت فراق تو بر من چنان است که هیچ چیز نمىتواند مرا تسلیت دهد در آن حال هر دو به گریه افتادند و مدتى زار زار اشک ریختند (بعضى نوشتهاند که چون اطاق خلوت شد زهرا علیهاالسلام به على علیهالسلام عرض کرد پسر عم جلوتر بیا و دستت را روى سینه من بگذار على علیهالسلام خواهش آن بانو را عمل کرد آنگاه عرض کرد پسر عم از من راضى باش على علیهالسلام فرمود: زهرا جان از تو راضیم خداى نیز از تو راضى باشد. عرض کرد نه على جان مىدانى من از چه چیزى از شما رضایت مىخواهم روزى که دشمن به صورت من سیلى زد و با خستگى و درد جسمانى و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در کنج حجره نشستهاى و مشغول جمعآورى قرآنى با تندى با شما سخن گفتم و به شما گفتم یابن ابیطالب اى پسر ابىطالب در کنج حجره نشستهاى و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفتهاى دشمن به همسرت تعدى کرده...
غصهدار بودم و با تو پرخاش کردم اینک از تو رضایت مىخواهم از من راضى باش) مولاى متقیان سر فاطمه را به سینه چسباند و با مهربانى فرمود: زهرا جان از تو راضیم خدا و رسول از تو راضى باشند هرچه مىخواهى بگو که اجرا خواهم کرد. آن بانو در حالى که اشک مىریخت گفت شوهر گرامیم خداوند تو را جزاى خیر دهد وصیت من این است که دختر خواهر من امامه را تزویج کنى (امامه دختر زینب بنت رسولالله بود که مادرش در زمان پدر فوت کرده بود) زیرا امامه به فرزندان من مهربانى خواهد کرد و بهترین پرستار آنها است و مرد هم ناگزیر است زنى در خانه داشته باشد.
از جمله وصایاى حضرت زهرا علیهاالسلام به همسرش این بود که گفت: شوهر عزیزم براى من تابوتى بساز که فرشتگان صورت آن را به من نشان دادهاند و امام علیهالسلام از وى خواست که وصف آن را برایش بیان کند تا طبق خواستهاش عمل نماید.
«مورخین نوشتهاند که وصف تابوت در متن وصیت آن بانوى بزرگ اسلام نیست» و باز گفت: همسرم وصیت دیگرم این است که هیچکس به جنازه من حاضر نشود.
من از این مردم که به من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند متنفرم.
اینها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند اجازه نده از این قوم و هوادارانشان کسى بر جنازه من حاضر شوند و نماز بخوانند یا على مرا در تاریکى شب آنگاه که دیدگان مردم به خواب رفت به خاک بسپار تا از دفن من بىخبر باشند. (2)
پی نوشت:
---------------------
1ـ بحار چاپ قدیم ج 10/ 61
2ـ فاطمة الزهرا سیدة نساءالعالمین/ 435
بسم الله
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کرده خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!
ما لشگری از سلاح روسی داریم
در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
این هفته فقط نیا عروسی داریم
از جور زمانه ما شکایت داریم
انداز? کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودنت که عادت داریم...
ما قیمت روز ارز را می دانیم
معیار بهای بورس در تهرانیم
فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
هر روز دعای عهد را می خوانیم
صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
ار آنچه که ما دوست نداریم نگو!
بسم الله
با طلوع خورشید عالمتاب اسلام بر پهندشت جوامع بشری بسیاری از عادات و روش های زشت و نادرست از عرصه جوامع اسلامی برداشته شد. توصیه های قرآن و سنت سرشار از این تحریم ها و تأکیدهاست که عمل به آن علاوه بر بهره مندی از اجر معنوی، سامان دهنده مسایل جسمی و روحی بشر نیز می باشد.
یکی از این عادات ناپسند که از دیر باز و قبل از حضور اسلام در شبه جزیره عربستان رایج بود شرابخواری و مصرف الکل است. هر چند جوامع به اصطلاح متمدن، امروز نیز در این بلای جسم و جان سوز غوطه ور هستند و هر ساله آمارهای تکان دهنده ای از آثار تخریبی آن در میان جوامع به گوش می رسد، لیکن اسلام با توصیه های اعجازگونه خود در زمانی که حتی شراب را با نفع و فایده می دیدند پیروان خویش را از آن نهی کرد و فرمود:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ ای اهل ایمان در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید.»(نساء/43)
و در آیه ای دیگر، شراب را پلید و از عمل شیطان دانسته و می فرماید:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ؛ ای اهل ایمان، شراب و قمار و بت پرستی و تیرهای گروبندی، پلید و از عمل شیطان اند پس، از آن ها دوریکنید تا رستگار شوید...» (مانده/ 90)
همگام با این آیات، روایات معصومین نیز بر شدت زشتی آن اشاره داشته و آن را «ام الخباثت» (1) (ریشه و مادر زشتی ها) دانسته و دائم الخمر را همردیف بت پرست (2) معرفی می کنند. در روایتی دیگر نوشنده و نوشاننده، خریدار و فروشنده و خلاصه تمامی کسانی که در بساط این منکر شریک اند را لعنت می نماید.»(3)
حال این سؤال مطرح می شود که قرآن که بعضی از روش های اعراب قبل از اسلام را تأیید می کند و یا بسیاری از امور را که برای جسم و روح ضررهایی دارد در حد مکروه نهی می کند چگونه است که چنین تحریم سختی را برای این مسئله روا می دارد؟ انسان عصر نزول به یقین مضرات عمیق شراب را نمی دانسته و به برکت رشد علم و صنعت، بسیاری از این آثار ناگوار کشف شده است.
ارنست رنان مورخ فرانسوی در این باره می نویسد:
« دین اسلام پیروان خویش را از بلاهای چندی از جمله شراب و خوک و لعاب دهان سگ نجات داده است.»(4)
بنابراین یکی از قوی ترین جنبه های اعجاز علمی قرآن تحریم شراب است که بشر صدها سال از مضرات آن آگاه نبوده است که اکنون بطور گذرا و در حد اجمال به بخشی از آن ها که اثبات کننده مدعا باشد اشاره می کنیم:
شراب عقل را زایل می کند و آدمی را از حوزه انسانیت خارج می سازد. در حوزه مسایل اجتماعی، روحیه جرم و جنایت را دامن می زند و زمینه تصادفات، قتل ها و خودکشی را فراهم می سازد که آمارهای منتشره مؤسسات تحقیقاتی غربی گواه این مدعا است.(5) زیان های اقتصادی که از سوی مشکلات و دردهای جسمی حاصل از الکلیزم بر فرد و جامعه وارد می شود بخشی دیگر از آثار الکل است علاوه بر آن، ضررهای معنوی شرابخواری نیز قابل توجه است. دوری از معنویت و اخلاق انسانی که به از هم گسیختگی بنیان
خانواده و روابط عاطفی والدین و فرزندان می گردد بخشی دیگر از این مسئله است اما آنچه پزشکان اسلامی و غیراسلامی بر روی آن متمرکز شدند آثار زیانبار الکل از نظر علم پزشکی است که به تفصیل حقایقی را در این زمینه مطرح کرده اند و ما فهرست وار به آن اشاره می کنیم.
الکل و شراب بطور شگفت انگیزی بر مغز و اعصاب تأثیر می گذارد و باعث اختلال در کار آن ها و التهاب بخش های مختلف آن می گردد. علاوه بر اعصاب، بیماری های گوارشی چندی از قبیل خراش غشاهای مخاطی دهان و حلق، التهاب مری، سرطان مری، التهاب حاد معده و سرطان آن، التهاب لوزالمعده، تأثیر مستقیم بر کبد و ایجاد اختلال در جذب مواد غذایی در روده ها، از جمله آثار زیانبار دیگری در بخشی گوارشی بدن است.
الکل فعالیت های جنسی را تحت تأثیر قرارمی دهد و اختلال هایی در روند جنسی و اعضای تناسلی بوجود می آورد. نقش الکل در ایجاد سرطان نیز از موارد دیگر آثار زیان بار این پدیده شوم است. در تحقیقی که توسط دکتر «لورمی» به عمل آمده است مشخص گردیده که 51 بیمار از 58 بیمار مبتلا به سرطان لوزه، زبان و حنجره از معتادان به الکل بوده اند.(6) شراب همچنین تأثیر عمیقی بر فرزندانی می گذارد که والدین آن ها معتاد بوده اند.
یکی از پزشکان آلمان ثابت کرده که تأثیر الکل تا سه نسل به طور حتمی باقی است به شرط این که این سه نسل الکلی نباشد.(7) آنچه گفته شد فقط بخشی از آثار زیانبار کشف شده الکل و نشان دهنده اعجاز حکم کوتاه قرآن در تحریم شراب است.
منابع:
--------------------------------------------------------------------------------
1- مستدرک الوسایل، ج1، ص .139
2- بحارالانوار، ج 65، ص .164
3- نهج الفصاحه، ص 627، حدیث .2229
4- فلسفه احکام، ص156؛ اسلام پزشک بی دارو، ص46، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص.335
5- بخشی از این آمارها را می توان در کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص335 ملاحظه کرد.
6- طب در قرآن، دکتر عبدالحمید دیاب، دکتر احمد قرقوز، ترجمه علی چراغی، ص41-.158
7- اسلام پزشک بی دارو، ص44، نقل از علوم جنایی، ص863، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص346 ، پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی، علی اسعدی